« هالووین » یکی از موفق ترین آثار ترسناک تاریخ سینما به شمار می رود که حالا حکم یک اثر کاملاً کلاسیک را برای سینما دارد. اثری که الهام بخش ساخت آثار اسلشری سالهای بعد از خود شد و البته بسیاری دنباله عجیب و غریب نیز از آن ساخته شده که هیچکدام نتوانستند جایگاه قسمت نخست را نزد طرفداران این عنوان بدست آورند و به نظر می رسید که پرونده این فیلم باید برای همیشه بسته شود. اما حالا در سال 2018 قسمت جدیدی از این عنوان روانه سینما شده است و ما قرار است بار دیگر پس از گذشت 40 سال داستان مایکل میرز و لوری را مشاهده کنیم. دو فردی که آنها هم مثل ما پیر شده اند اما هنوز تصمیم ندارند دست از سر هم بردارند!
داستان فیلم 40 سال پس از اتفاقات قسمت نخست « هالووین » رخ می دهد. لوری ( جیمی لی کورتیس ) حالا مادربزرگی شده که تمام فکرش خارج شدن احتمالی مایکل میرز از زندان است تا بتواند او را با دستان خودش نابود کند. لوری طی سالهای اخیر تمرینات زیادی برای کسب آمادگی های لازم برای مواجه شدن با مایکل پشت سر گذاشته و به نظر می رسد ترسی از حضور او ندارد. در آن سو مایکل که در زندان به سر می برد بر اثر یک حادثه موفق می شود از مخمصه رها شده و به شهر بازگردد. مشخصاً مایکل در طول زندگی اش کسی یا چیزی بیشتر از لوری در زندگی اش ندیده پس فرجام او مواجه با لوری است اما...
نکته مهمی که « هالووین » سال 2018 را از دیگر دنباله های این عنوان متمایز می کند این است که فیلم مستقیماً به سراغ نسخه سال 1978 می رود و خود را به آن مرتبط می سازد تا مخاطب کاری با یک دوجین فیلم " هالووینی " که در سه دهه اخیر در سینما به اکران درآمده نداشته باشد و این یک مزیت محسوب می شود، به این جهت که ما قصه اصلی این عنوان را دنبال می کنیم و کاری با داستانهای عجیب و غریبی که تحت عنوان « هالووین » در سه دهه اخیر منتشر شده اند نداریم. در اینجا داستان بار دیگر درباره لوری است که توانست 40 سال پیش هرطور که بوده از مهلکه بگریزد و حالا منتظر است تا کار مایکل را یکسره کند و داستان این قاتل نقاب به چهره را به پایان برساند.
با اینحال روایت جدید این عنوان هرچند که در مقایسه با چند قسمت قبلی در بخش فیلمنامه روند رو به بهبودی را طی کرده، اما نمی تواند خود را به عنوان اثری مستقل مطرح نماید به این جهت که فیلم وفاداری بیش از اندازه ای به نسخه اصلی سال 1978 داشته است. این موضوع می توان از دو زاویه متفاوت مورد بحث قرار گیرد. نخست آنکه این اشارات در نهایت نوستالژی تماشاگر را بر می انگیزد و ذهن او را برای بازگشت به گذشته قلقلک می دهد و باعث می شود او چشم خو د را بر روی ایرادات فیلم ببندد. در مرتبه دوم نیز باید اشاره کرد که این ارجاعات به نسخه اصلی به حدی غلیظ هستند که حتی ما در مواردی موقعیت یک قتل را که در نسخه های پیشین شاهد آن بوده ایم، بار دیگر در نسخه 2018 مشاهده می کنیم؛ یک قتل تکراری در یک اثر اسلشری!
زمانی که « هالووین » جدید به زندگی لوری وارد می شود ما با مجموعه ای از شخصیت های بی خاصیت مواجه می شویم که بود و نبودشان تاثیر مثبتی بر روند فیلمنامه نمی گذارد اما گاهاً اثرات مخربی به همراه دارند! لحظات کمیکی که در داستان به چشم می خورد علناً زائد هستند و حال و هوای فیلم را بی آنکه نیازی باشد تغییر داده اند. یکی از نقاط قوت نسخه سال 1978 فضاسازی یا همان اتمسفری بود که بر فضای داستان حاکم بود. فضایی که رعب و وحشت ایجاد می کرد و باعث می شد تماشاگر در طول داستان اضطرابی تمام نشدنی را تجربه نماید. این فضاسازی در نسخه 2018 به چشم نمی خورد و به نظر می رسد که گاهی فیلم نمی داند که قصد دارد چه هویتی اختیار کند.
اما در عین حال باید به این نکته هم اشاره کرد که « هالووین » دنباله ناامید کننده ای هم برای عنوان اصلی این مجموعه محسوب نمی شود. مایکل برخلاف سال 1978 در اینجا علاقه بیشتری به کشتار دارد و هرکس را که ببیند راهی دیار باقی می کند و نکته مهم درباره او این است که کماکان می تواند مخاطبش را بترساند. لوری نیز که سن و سالی ازش گذشته و به سارا کانر در « ترمیناتور 2 » شباهت پیدا کرده، می تواند تماشاگر را نسبت به باور خشم و عطش انتقامش متقاعد نماید و تبدیل به شخصیتی قابل قبول شود. البته که نباید خیلی انتظار منطق روایی هم از این داستان داشته باشید اما بهرحال با منطقی " هالووینی " ، مایکل و و لوری شخصیت های کلاسیکی هستند که در سال 2018 هم می توانند طرفداران این ژانر را راضی نمایند.
جیمی لی کورتیس پس از 4 دهه حضور در نقش لوری در سری فیلمهای « هالووین » که در آنها چندین فاجعه نظیر « هالووین : رستاخیز » هم به چشم می خورد، شناخته شده ترین بازیگر فیلم است. بازیگری که اگرچه در دوران بازیگری اش نقش آفرینی های موفقی داشت اما هرگز نتوانست به جایگاهی در حد و اندازه پدر و مادرش در سینما دست پیدا کند. کورتیس در « هالووین » بازی قابل قبولی از خود به نمایش گذاشته که برای یک اثر اسلشری کفایت می کند. دیگر بازیگران مکمل فیلم به این جهت که نقش چندانی در فیلم ندارند، بازیهای خاصی هم از آنان به چشم نمی خورد که بتوان به آن اشاره ای کرد.
« هالووین » احتمالاً توانایی راضی کردن طرفداران این مجموعه فیلمها را خواهد داشت. طرفدارانی که عده ای از آنها جوان تر هستند و عده ای دیگر سالخورده که هنوز داستان مایکل و لوری را به خاطر دارند و احتمالاً بدشان نمی آید در سن پیری ببینند که سرانجام این قاتل نقاب به چهره که اینبار اشتهای بیشتری برای آدمکشی هم پیدا کرده سرانجام چه سرنوشتی خواهد یافت. هالووین قطعاً اثر شاخصی محسوب نمی شود اما برای یکبار تماشا می تواند گزینه خوبی باشد.
داستان این فیلم درباره مادر جوانی است که بعد از حملهی یک موجود بیگانه به زمین، تلاش میکند تا دو فرزند خود را از طریق رودخانه به پناهگاه امنی برساند. این مادر به فرزندان خود آموخته تا برای آگاهی از خطرات، از گوشهای خود به خوبی استفاده کنند؛ او چشمان خود و بچههایش را با چشمبندهایی بسته است. ماجراهای فیلم جعبه پرنده براساس رمانی به همین نام و به نوشتهی جاش مالرمن، ساخته شده است. داستان این فیلم در آیندهای نزدیک رخ میدهد.
زندانی چند طبقه که در هر طبقه ی آن یک سلول و در هر سلول آن دو نفر قرار دارند. در این زندان یک سکو از بالا به پایین به زندانیان غذا می دهد و این کار تنها دو دقیقه در روز انجام می گیرد. کسانی که در طبقه های بالایی قرار دارند به خوبی غذا داده می شوند اما افراد طبقه های پایین گرسنگی می کشند...
داستان فیلم دربارهٔ یک مجرم فراری به نام ریچارد بی. ریدیک با بازی ون دیزل است که توسط یک سفینه فضایی در حال انتقال به سیارهای دیگر میباشد. اما پس از اصابت سفینه به یک دنبالهدار آنها مجبور به نشستن بر روی سیارهای همانند صحرا میشوند. بعد از این ماجرا در این سیاره، خدمه سفینه متوجه میشوند ریدیک تنها کسی نیست که آنها باید از او بترسند...
داستان فیلم در مورد شش نفر از اعضای ایستگاه فضایی بینالمللی است که در حال تحقیق و مطالعه بر روی اولین نمونهی زندهی بدست آمده از مریخ هستند که ممکن است وجود حیات در این سیاره را تایید کند. اما نتیجه بسیار مخوفتر از آن چیزی است که انتظارش را میکشند...
با توجه به زندان های پر جمعیت کشورآمریکا، دولت ایالات متحده اجازه می دهد تا در آن تمام فعالیت های غیر قانونی در دوره های ۱۲ ساعته قانونی باشد. در این میان خانواده ای با پناه دادن به فردی سیاه پوست خود را در مقابل حمله افرادی با نقاب مخصوص می بینند…
در پاسادنا، کالیفرنیا در سال ۱۹۶۹، یک زوج جوان مکزیکی با عجله به خانه ی شان سن دنا (فلور ماریا شاهووا) می روند. ۳ روز پیش، پسر این زوج، جواهرات یک گروه دوره گرد و کولی را دزدیده بود. از آن موقع به بعد، آن پسر از دیدن و شنیدن چیزهایی از خارج این زمین شکایت می کرد. سن دنا سعی می کرد تا به آن پسر از طریق جلسات احضار روح کمک کند. اما او و پدر و مادر آن پسر فقط با وحشت می توانستند تماشا کنند چون آن پسر قبل از این که با دست هایی اهریمنی به سوی جهنم کشیده بشود از بالای بالکن به وسیله ی یک نیروی نامرئی پرتاب شد….
فضا پيماي «ايونت هورايزن» در مأموريتي به طور اسرار آميزي ناپديد و هفت سال بعد در مدار نپتون ظاهر مي شود. گروه تحقيق وقتي سفينه را پيدا مي کنند، متوجه مي شوند يک نيروي شيطاني کنترل آن را در دست گرفته است....