داستان فیلم دربارهی جیک چمبرز یک جوان یازده سالهی ماجراجو و جستجوگر است که در حین این جستجوها سرنخی از یکی دیگر از ابعاد جهان به نام میدورلد را کشف میکند. پس از کشف این راز او وارد سفری به این بعد میشود. جایی که با شوالیهی تنهای مرزنشینی به نام رولاند دسچین برخورد میکند. شوالیه در پی رسیدن به برج تاریک است. جایی که در آخر دنیا واقع شده است. او میخواهد در فضازمان سفر کند و میدورلد را از انقراض نجات دهد. اما او در این مسیر با هیولاهای مختلف و ساحر شروری به نام والتر پدیک برخورد میکند و تا پایان این مسیر با مشکلات زیادی مواجه است...
بیایم منصف باشیم واقعا!
این نمره برای این فیلم کمه (تا الان 5.9) من بهش 6.5 رو میدم و حالا دلایلم:
ببینید سال 2017 قطعا یکی از سال های مورد انتظار برای عاشقان فیلم و سریاله که چه فیلمهایی که اکارن شدن و خواهند شدن گواه این موضوعه
ولی خب افت فیلم هایی بلاکباستری هم دیده شد که چقد برای مخصوصا سری فیلم ها مضره
اما در مورد این فیلم که من واقعا منتظرش بودم باید بگم که بریا یک بار دیدن کافیه ولا غیر!
چه پتانسیل عالی این موضوع داشت حتی با بعضی کلیشه های موجود در فیلم ! اما خب نه نویسنه و نه کارگردان انگار دنبال این موضوع که فیلم عالی در این ژانر بسازند نبودند!
جلوه های ویژه خوبی داره ،موسیقی و طراحی صحنه هم قابل قبولند و متیو مک کانهی ، ادریس البا و کارکتر پسر نوجوان هم واقعا خوب بازی کردند اما دریغ از شخصیت پردازی و حداقل وصله پینه شده کردنه قسمت های داستان !!
به طور حتما اگر این موضوع دست فرد درستی میوفتاد این اتفاق برای این فیلم رخ نمیداد!
حتی قسمت هایی از داستان بهم وصل نیستن یا سعی هم نشده که حتی اشاره ایی برای راهنمایی بشه که خوده بیننده حدس و گمانی رو داشته باشه!
و اخر فیلم که به طرز وحشتناک بدی تمام شد که انتظار اینجورش رو دیگه نداشتیم!!
قطعا این فیلم هم میره جزو همون دسته ایی که اشاره کردم در سال 2017 به شکل عجیبی حتی با داشتن پتانسیل برای تبدیل شدن به یک فیلم به یاد ماندنی خراب تولید شدن و بیننده رو راضی نکرد!
سعی کردم اسپویل نشه به طور کلی و به همین دلیل خیلی پوشیده تر نظر دادم
در کل بازم پیشنهاد میکنم که عزیزان این فیلم رو برای تفریح یک بار ببینند ولی اصرار خیر!
ممنون بابت مطالعه
کتاب The Dark Tower شاهکار Stephen King است که از 8 رمان و میلیونها کلمه تشکیل شده. داستان درهم و برهم این کتاب شامل جزئیات زنجیرهای و به هم مرتبط بسیار مهمی است. برای درک آن باید کاراکترها را مورد مطالعه قرار دهید و با شخصیتهایشان که در ارتباط نزدیکی با اسلحههایی که در نزدیکی قلبشان نگه میدارند است، آشنا شوید. سری The Dark Tower جزو آن دست از رمانهاست که هنگام خواندن آن نباید به هیچ وجه عجله کرد و با صرف زمان در دنیاهای متعدد و زیبایی که Stephen King با هنرمندی هرچه تمامتر خلق کرده غرق شد.
اما از طرف دیگر اقتباس سینمایی The Dark Tower به کارگردانی Nikolaj Arcel به طور کامل روند پیشروی داستان آقای King را کنار گذاشته، و نتیجه واقعا تاسفانگیز است؛ یک فیلم سینمایی که به هیچ وجه گیرایی کتابها را ندارد.
بزرگترین مشکل The Dark Tower، تلاش آن برای تعریف داستانی غیرخطی در قالب یک فیلم 90 دقیقهای است. جاسازی تمام صحنههای کتاب بر روی پرده سینما کار آسانی نیست و به همین منظور، باید تمام تصوراتی که King در هنگام نوشتن کتابها داشته را بازسازی کرد. بازیگران فیلم، Idris Elba و Matthew McConaughey نقش خود را در بهترین حالت از تواناییهایشان بازی میکنند، اما نویسندگی قوی پشتوانه کاراکترهای آنان نیست. شخصیتهای Gunslinger و Man in Black بیشتر شبیه کاریکاتورهای دو بعدیاند تا شخصیتهایی از گوشت و خون!
کتاب The Dark Tower شاهکار Stephen King است که از 8 رمان و میلیونها کلمه تشکیل شده. داستان درهم و برهم این کتاب شامل جزئیات زنجیرهای و به هم مرتبط بسیار مهمی است. برای درک آن باید کاراکترها را مورد مطالعه قرار دهید و با شخصیتهایشان که در ارتباط نزدیکی با اسلحههایی که در نزدیکی قلبشان نگه میدارند است، آشنا شوید. سری The Dark Tower جزو آن دست از رمانهاست که هنگام خواندن آن نباید به هیچ وجه عجله کرد و با صرف زمان در دنیاهای متعدد و زیبایی که Stephen King با هنرمندی هرچه تمامتر خلق کرده غرق شد.
اما از طرف دیگر اقتباس سینمایی The Dark Tower به کارگردانی Nikolaj Arcel به طور کامل روند پیشروی داستان آقای King را کنار گذاشته، و نتیجه واقعا تاسفانگیز است؛ یک فیلم سینمایی که به هیچ وجه گیرایی کتابها را ندارد.
بزرگترین مشکل The Dark Tower، تلاش آن برای تعریف داستانی غیرخطی در قالب یک فیلم 90 دقیقهای است. جاسازی تمام صحنههای کتاب بر روی پرده سینما کار آسانی نیست و به همین منظور، باید تمام تصوراتی که King در هنگام نوشتن کتابها داشته را بازسازی کرد. بازیگران فیلم، Idris Elba و Matthew McConaughey نقش خود را در بهترین حالت از تواناییهایشان بازی میکنند، اما نویسندگی قوی پشتوانه کاراکترهای آنان نیست. شخصیتهای Gunslinger و Man in Black بیشتر شبیه کاریکاتورهای دو بعدیاند تا شخصیتهایی از گوشت و خون!
فرضیهی پشت داستان The Dark Tower بسیار جذاب است و با اینکه درگیر کننده بودن داستان قبلا توسط King اثبات شده، فیلم هیچگاه همان جذابیت را از خود نشان نمیدهد. یک فیلم طراحی میشود تا مخاطبین را سرگرم کرده و در آنها احساساتی را بیدار کند، سناریو با هدف بر هم زدن تمرکز تماشاگران از دنیای کنونیشان و بردن آنها به دنیایی کاملا جدید نوشته میشود. یک فیلم خوب باید حس ماجراجویی را در مخاطبین به وجود آورد، تا حدی که آنها بخواهند در جایی باشند که شخصیتهای فیلم هماکنون آنجا هستند. یک فیلم، باید در حافظهها ماندگار باشد. اما The Dark Tower نه تنها فراموش میشود، بلکه حتی در هنگام پخش آن تمرکز بر روی روند داستانسرایی بسیار مشکل است و مخاطبین جذب ادامهی تماشای آن نمیشوند.
با توجه به محتویات فراوانی که Arcel برای این اقتباس سینمایی از کتب در اختیار داشته، واقعا بسیار ناامید کننده است که هیچ یک از جنبههای بکر داستان و دنیاهای موازی که Stephen King بر روی آنها کار کرده بود در فیلم استفاده نشدهاند. به نظر من، The Dark Tower به عنوان یک سریال تلوزیونی میتوانست موفقیت بیشتری کسب کند، چرا که در این صورت وقت بیشتری در اختیار تولیدکنندگان بود تا دنیاهای متفاوت، حزبها و جناحهای موجود و کاراکترهای متعدد رمان را کشف کرده و به تصویر بکشند. تلاش برای جا دادن همه چیز در یک فیلم 90 دقیقهای به این معنی است که درونمایهای برای حذب مخاطب با هدف تماشای بیش از 10 دقیقه با تمرکز بالا وجود ندارد. در نتیجه فیلم هیچگاه موفق نمیشود از رمین بلند شود، چه برسد به نقطهی اوج داستانی!
The Dark Tower قربانی جاهطلبی خود شده. در لحظاتی از فیلم شاهد طنزی هستیم که در تلاش است دنیای پر از عیب و ایراد فیلم را کمی مرتب نشان دهد، اما تعدادشان اندک و فاصله بینشان بسیار زیاد است. Arcel اجازه تنفس به فیلم نداده است؛ در عوض تلاش کرده تا جوکها و طنزهایی را که در داستان روی میدهند را به محض شروع خفه کند.
زمانی که فیلم اندکی به خود استراحت میدهد و لحظهای را برای یافتن اینکه هدفش چیست میایستد؛ در همین لحظه اندکی موفق میشود. The Dark Tower فیلمی است درباره جادوگران و تیراندازان باستانی، پورتالها و سفر در دنیاهای مجازی؛ خمیرمایه آن اجازه سرگرم شدن مخاطبین را میدهد. اما The Dark Tower هیچگاه این اجازه را نمیدهد. فیلم تمام وزن خود را بر دوش افکتهای ویژه و CGI و همچنین توانایی بازیگران گذاشته است. و زمانی که بازیگران در تلاشند تا به شخصیت خود با استفاده از دیالوگهای خاص و یا حرکات صورت، بعد بدهند دوربین به نحوی زاویه را عوض میکند. با این کار فیلم المان موفقیت سری King را نابود میکند: انسانیت!
مشکلات The Dark Tower بسیار زیادند، اما این موضوع باعث نمیشود که عملا با فیلم بدی مواجه باشیم. اما متاسفانه هستیم!!! The Dark Tower فیلمی است که گویا با این هدف ساخته شده که بالاخره داستان فوقالعاده این سری از کتابهای Stephen King باید روزی ساخته شده و بر روی پرده سینما ظاهر میشد. ظاهرا خود فیلم هم از حضور خودش نا امید شده و حوصلهاش سر میرود و تماما مشکل است که لحظهای برای آن هیجانزده شد.
دوست داشتم The Dark Tower بیشتر از یک عنوان برای پر کردن رزومه شرکت فیلمسازی برایشان معنا داشته باشد. دوست داشتم این فیلمی باشد که خوانندگان کتاب دهههاست انتظارش را میکشند. اما همه چیز، از شروع تیره و تار آن تا پایان بی شور و شوقش موجب شده کوچکترین هیجانی برای فیلم به وجود نیاید. حتی کسانی که کتاب را نخواندهاند در تماشای The Dark Tower حوصلهشان سر خواهد رفت. از طرفی طرفداران پر و پا قرص کتاب، پس از مشاهده فیلم شاید واقعا ناامید و عصبانی شوند.
The Dark Tower نمونه خوبی است برای اینکه نباید هر کتابی اقتباسی سینمایی داشته باشد. نمونه خوبی برای اینکه بعضی کتابها و داستانها باید آن طور که توسط خوانندگان دهههای متوالی تصور شده در ذهنشان باقی بماند. سری The Dark Tower اثر Stephen King در طول زمان باقی خواهد ماند و همواره به عنوان شاهکار از آن یاد خواهد شد، اما فیلم سینمایی The Dark Tower سرنوشت مشابهی نخواهد داشت.
بر اساس پیشگویی بزرگ تاریخ ، زمان نابودی دنیا فرا رسیده و زمین در حال نابودی و از هم پاشیدن است . حادثه ای عظیم که در سال 2012 در حال اتفاق افتادن است و هر لحظ بر ابعاد ويرانگري اش افزوده مي شود . در اين میان دانشمندي به نام جکسون (John Cusack) در تلاش است که از وقوع آن جلوگیری کند ، اما ...
سازندگان سینما تصمیم گرفتهاند تا انیمیشن کلاسیک دیزنی، "سفیدبرفی و هفت کوتوله" که در سال ۱۹۳۷ ساخته شده است را با استفاده از بازیگران واقعی به یک فیلم سینمایی تبدیل کنند.داستان فیلم درباره شاهزاده خانمی است که برای نجات پادشاهیاش از دست ملکه بدجنس، با هفت کوتوله همراه میشود.
چهار فضانورد که برای ماموریتی به فضا رفته اند، دچار برخورد با گرد و غبار کیهانی میشوند و تحولات عجیبی در تواناییهای آنان به وجود می آید. اکنون آنها باید با هم در مقابل دشمن مشترکشان، یعنی پنجمین سرنشین آن فضاپیما بایستند.
هشت سال پس از حوادث پارک ژوراسيک، دکتر «آلن گرانت» به زندگی عادی خودش پرداخته و بدور از هر دايناسور زنده ای مشغول انجام تحقيقات روی فسيلهای دايناسورها است. اما متاسفانه کمبود پول برای تحقيقات باعث می شود که پيشنهاد يک بازرگان ثروتمند به نام «پائول کربی» را برای انجام يک پرواز کوتاه روی جزيره سورنا که دومين مرکز تحقيقاتی روی دايناسورها است را بپذيرد. چيزی که دکتر گرانت نمی داند اينست که کربی نياز به کمک يک متخصص دايناسورها دارد تا به او و همسرش کمک کند که پسر ۱۴ ساله شان اریک را که با پاراگرايدل در جزيره سقوط کرده نجات دهند.
بعد از حادثهای که بلا را تا پای مرگ می کشاند، ادوارد او را ترک می کند. در نبود ادوارد، بلا درگیر یک رابطه فراطبیعی دیگر میشود، اینبار با گرگینهای بنام «جیکاب بلک».
این فیلم داستان یک ناوگان نیروی دریایی است که یک روز مجبور می شوند با بیگانه ها که به زمین آمده اند مبارزه کنند و آنها را از بین ببرند، این بیگانگان به زمین آمده اند تا یک منبع انرژی در زیر اقیانوس بسازند و…
فیلم برگرفته از داستان «نوح» است که در آن کل جهان قرار است به زیر آب برود و در این میان شخصی به نام «نوح» (راسل کرو) کشتی بزرگی را میسازد و از تمامی حیوانات یک جفت را سوار میکند تا مانع منقرض شدن نسل آنها شود...