Everybody Knows
6.9 (میانگین رآی 28,318 نفر)
68 نمره منتقدین
6.9 امتیاز کاربران ( 125 رای)

Everybody Knows ( 2018 )

تاریخ انتشار : -
داستان درباره شخصی به نام لورا (پنه‌لوپه کروز) هست که در آرژانتین و در شهر بوئنوس آیرس زندگی می‌کند، او به همراه فرزندانش برای شرکت در یک جشن به شهری در نزدیکی مادرید که در آن بزرگ شده است برمی‌گردد. در این سفر که پیش‌بینی می‌شد به تجدید دیدار از اعضای خانواده خلاصه شود، رویدادهای غیرمنتظره‌ای به وقوع می‌پیوندد که بر روند زندگی لورا و خانواده‌اش تأثیر می‌گذارد.
Everybody Knows
  • توضیحات :

    نسخه هایی که با این نماد CC نشان داده شده‌اند شامل زیرنویس چسبیده فارسی هستند که در زمان پخش قابل فعال سازی هستند.

    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 1080p حجم : 2.96 گیگابایت انکودر: MkvCage
    کیفیت: BluRay 1080p x265 حجم : 1.13 گیگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1009.98 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    کیفیت: BluRay 720p حجم : 1.25 گیگابایت انکودر: MkvCage
    کیفیت: BluRay 720p x265 حجم : 565.84 مگابایت انکودر: NightMovie CC
    • gmwow
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      gmwow
      شنبه, ۱۷ آذ ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۴۲
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • موسیقی متن :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      نقاط ضعف
      – در این فیلم جدید درام، روانشناختی و پر از دیالوگ اصغر فرهادی، بازیگران، سطح جدیدی از توان خود را به نمایش می‎گذارند. با نقد فیلم Everybody Knows (همه می‎دانند) همراه باشید.

      پیچشی در نیمه اول فیلم همه می‎دانند وجود دارد که چندان با داستان فیلم بی‎ربط و بی‎مورد احساس نمی‎شود. با این حال، تحت رهنمود کارگردان و نویسنده اصغر فرهادی، این تنها یک قطعه دیگری از معمایی مبهم و گمراه‎‌کننده می‎باشد. همانند تمام فیلم‎های درام خیره‎کننده‎ای که فرهادی در طی دهه گذشته تولید کرده، از فیلم A Separation (جدایی) گرفته تا The Past (گذشته) و The Salesman (فروشنده)، اولین فیلم سینمایی اسپانیایی زبان فرهادی به بررسی اختلافات و شکاف‎های درون رابطه‌های خانوادگی می‎پردازد که احتمال می‎رود فرو بریزند. شکاف‎ها و اختلافات تازه مدام در مکان و موقعیت‎های غیرمنتظره ظاهر می‏‏‎شوند، اختلافاتی که برخی از آنها نسبت به بقیه، شدیدتر و عمیق‎تر می‎باشند اما آنها تنها مجراهایی برای شیرجه رفتن در درون مخاطره‎های اطلاعات پنهان هستند.

      فرهادی با انتخاب بازیگران برجسته‎ای همچون خاویر باردم و پنه‎لوپه کروز به عنوان بازیگران نقش‎های اصلی فیلمش، چالش‎های پیچیده‎ای برای خود فراهم آورده و علاوه بر این، او دست‎یافتنی‌ترین ژانر ممکن تاکنون را برای این داستان بی‎پروای خود پیدا کرده و آن، قالب نفس‎گیری از یک فیلم هیجان‎انگیز و آدم‎ربایی می‎باشد. همانند همیشه، فرهادی وضعیت بغرنج داستان خود را حول یک اتفاق ناگهانی و تحریک‎کننده می‎سازد. داستان فیلم همه می‎دانند نیز بدین صورت می‎باشد که: مدتی کوتاه پس از اینکه لورا (پنه‎لوپه کروز) برای دیدن خانواده و همچنین یک مراسم عروسی از آرژانتین به املاکشان در اسپانیا می‎آید، دختر نوجوانش به نام ایرنه (کارلا کامپرا) در نیمه شب از اتاقش ناپدید می‎شود. این موضوع سبب می‎شود تا لورای عصبانی و آشفته در میان مهربانی پاکو رها شود، کسی که بر تاکستان خانواده نظارت می‎کند و سال‎ها قبل، عاشق لورا بوده است. حادثه‎های محلی نشان می‎دهند که آنها نمی‎توانند این آدم‎ربایی را به پلیس گزارش دهند، چراکه ممکن است آدم‎ربایان فورا ایرنه را بکشند و در همین حین، قادر نیستند تا در آینده‎ای نزدیک، هیچ خون‎بهایی را بپردازند. همانطور که افراد خانواده و خویشاوندان در ملک آنها منتظر مانده‎اند، فرهادی داستان را همانند نویسنده آگاتا کریستی پیش می‎برد، به طوریکه، هر کس مظنون می‎باشد و هر کس به شخص دیگری مشکوک است.

      این مقدمه‎چینی محکم و کنترل‎شده‎ای است که خطر تغییر جهت دادن به محدوده تصنعی و باورنکردنی بودن را دارد اما فرهادی به اندازه کافی جزییات مستلزم و مرتبط آشکار می‎کند تا در لحظات منحصربه‏‏‎فرد درنگ و بر روی نگرش‎های صمیمانه‎تری تکیه شود. در محدود این سناریوی آشنا، این فیلمساز مشاهدات و نگرش‎های قابل‎توجهی در مورد تاثیر بزرگواری و مقام تحت شرایط وخیم را استخراج می‎کند. در ابتدا، پاکو به کارگران داخل تاکستانش مشکوک می‎شود و زمانی که او با چشمان خود به افراد داخل مزرعه خیره می‎شود، دلواپسی و اضطراب شدیدی در آن لحظات ساکت وجود دارد. رغبت و تمایل شدید خاویر باردم برای خودنمایی کردن توسط احساسات متناقض چهره‎اش بارز و آشکار شده است. اما همانطور که مسیر داستان به سوی یک احتمال حرکت می‎کند، با ورود همسر لورا به نام آلهاندرو با بازی ریکاردو دارین، روایت دیگری با مسیری متفاوت وارد داستان می‎شود. او که ستم‎دیده و بی‎کار است، دلایل خود را برای دیر رسیدن دارد. در اینجا نمی‎توان به طور دقیق بیان کرد چراکه داستان فاش می‎شود اما می‎توان گفت که او دلایل خوب و قانع‎کننده‎ای دارد.

      همانطور که به آرامی اطلاعات جدیدی در مورد روابط گذشته آشکار می‎شود، فیلم همه می‎دانند کمتر به اینکه آیا این گروه ناکارآمد می‎توانند دختر گمشده خود را نجات بدهند یا خیر، اختصاص می‎یابد و بیشتر به این موضوع تکیه می‎کند که چرا کسی باید این دختر را برباید. فرهادی با آشکار کردن جزییات بیشتر در بخش سوم فیلم، زیرکی و لطافت مطالب خود را از بین می‎برد اما هیچ کدام از این آشکارسازی‌ها در مقایسه با نحوه و طریقی که این کاراکترها را در موقعیت‎های درون ستیزانه قرار می‎دهند، اهمیت ندارند. پنه‎لوپه کروز در اکثریت فیلم در حالتی خشونت‎آمیز و پراسترس به سر می‎برد، هرچند، او یک تک سخنگویی قانع‎کننده و جذابی دارد که بدون آنکه کل اقدامات را از بین ببرد، به آرامی به گذار به محدود روایت پیچیده‎تری کمک می‎کند. با این حال، فیلم به خاویر باردم تعلق دارد، کسی که پاکو را به یک ضدقهرمان مختص فرهادی تبدیل می‎کند که دارای غرور مردانه است و برای پیدا کردن راه‎حل، حتی جان خود را نیز به خطر می‎اندازد.

      فیلمنامه فرهادی هرگز ساکن و بدون جنب‎وجوش نیست. او جزییات را از نسل‎های مختلف این خانواده سابقا ثروتمند به تصویر می‎کشد که شامل پدر بی‎نزاکت لورا به نام آنتونیو (رامون باریا) می‎باشد، کسی که اندکی کشمکش و تنش‎های پنهانی بین دیگر شخصیت‎ها و خویشاوندهای جوان مختلفی که در گوشه‎ها کمین کرده‏‎اند را آشکار می‎نماید. به عنوان بیننده، ما مجبور هستیم تا با دیگر بازیگران فیلم همیاری کنیم و احتمالات را در نظر داشته باشیم چراکه اطلاعات تازه‎ای بروز می‎کنند و هر لحظه، پس زدن پیچیده‎ای به چالش برای پیش‎بینی کردن وجود دارد.

      یک جنبه نمایشی در نوشته‎های فرهادی وجود دارد که گاهی اوقات از کارگردانی وی سبقت می‎گیرد اما او همچنان یک فیلمساز است و رویکرد دغل‎کارانه خود را با یک حس بصری برجسته پیچیده‎تر می‎کند که همیشه این موضوع را روشن می‎کند که او چیزهای بیشتر نسبت به نتیجه در ذهن خود داشته است. از همان تصاویر آغازین از یک برج ساعت گردوخاکی با یک پنجره ترک خورده، جایی که کبوترها به داخل سایه‎مانند آن وارد و خارج می‎شوند، فیلم با روش‎هایی روبه‎رو می‎شود که پویایی پیچیده رفتار ده‌ها ساله می‎تواند از حال حاضر خبر دهد. این خود به تنهایی نمی‎تواند یک نگرش پیچیده باشد اما فرهادی در جستجوی احتمالات عمیق‎تر، مدام آن موارد را تغییر می‎دهد. بار دیگر، او یک تعمق عصبانی‎کننده و محرک به پویایی ارتباطات ارائه داده است. دانش، قدرت است اما در فیلم همه می‎دانند، هیچ کس در مورد کل حقیقت مطمئن نمی‎باشد.
    • amirhrafati
      آیا این نقد برایتان مفید بود ؟
      amirhrafati
      یکشنبه, ۲۵ فر ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۴
      • نقش آفرینی بازیگران :
      • جلوه های ویژه :
      • تأثیرگذاری :
      • داستان کلی :
      نقاط قوت
      • باریگران
      • تعلیق ابتدایی
      نقاط ضعف
      • طولانی بودن
      • از دست دادن ضربآهنگ در نیمه دوم
      • گره گشایی سطحی
      اصغر فرهادی در اثر تازه خود مثل شعبده بازی می ماند که شعبده هایش در اغاز بسیار مسحور کننده بنظر می رسد، اما با گذشت زمان و رو شدن حقه هایش ، دیگر چیزی در چنته ندارد.

      همانطور که از تیزر های پیش از اکران معلوم بود موضوع فیلم درباره گم شدن عضوی از یک خانواده است و این بستر شکل گیری فیلم را تشکیل می دهد.
      فیلم همه می دانند اصغر فرهادی مانند فیلم های پیشین این کارگردان با یک گره کوچک اغاز می شود و در ادامه با گسترش همین گره روایی به روانکاوی واکنش ها ورفتارهای شخصیت هایش در میانه مواجه با بحران می پردازد و در پایان نیز با یک گره گشایی تکان دهنده، نتیجه گیری و قضاوت اعمال شخصیت هارا برعهده یا بعبارتی بر دوش تماشاگران قرار می دهد.
      فرمول او بسیار روشن است.او مخاطب را نیز مانند شخصیت ها، در طول داستان از فهمیدن کل قضیه محروم نگاه میدارد و همین شکفتن حس کنجکاوی باعث می شود که مخاطب مانند گرسنه ای بدنبال غذا شامه اش بی اندازه تیز شود
      این روش روی کاغذ به شدت جذاب است و موجب درگیری بیش از اندازه مخاطب با داستان می شود.البته نکته مهم تر پیاده سازی این ایده است… ما بارها قبل پیاده سازی خوب این روش را در فیلم هایش مانند درباره الی و جدایی مشاهده کرده ایم. اما این را باید گفت که نکته اساسی در اینجا مایه داستان است. از آنجا که تماشاگر بدلیل ندانستن اصل قضیه دست به حدس و گمان های گوناگون می زند این هوش کارگردان را میرساند که گره گشایی را در نقطه ای بالاتر از ذهن مخاطب قرار دهد که مواجهه با ان مخاطب را شگفت زده کند… درون مایه این سبک فیلم ها مانند آثار پلیسی است اما این هنر اصغر فرهادیست که یک داستان پلیسی را در یک غالب غیر پلیسی ارایه می دهد.
      اما با تاسف باید گفت که همه می دانند آن مایه لازم برای شگفتی مخاطب در پایان را ندارد و در نتیجه، لذت مطلوب نیز از مخاطب گرفته میشود.

      فیلم ابدا فیلم بدی نیست و حتی از بسیاری از فیلم های حال حاظر سینمای ایران چند پله بالاتر است. گروه بازیگران فیلم وزنی مطلوب و دلنشین به فیلم داده است و جهان فیلم بدرستی تصویر شده اما فیلم از ضعف فیلم نامه ضربه می خورد.
      یکی از نکات درگیرشدن مخاطب با اثار سینمایی غرق شدن درون فضای فیلم است… با انکه دوربین اصغر فرهادی پخته تر از آثار قبلی او عمل می کند اما هنوز لرزش های کوچک و نما های دور از شخصیت ها، احساس نزدیکی تماشاگر از فضا و شخصیت ها را کم می کند… به نوعی که همان لرزش های کوچک دوربین مخاطب را اگاه می کند که این نما ها ساختگی بوده و او تنها با یک فیلم طرف است…

      موضوع یک فرد گمشده به خودی خود موضوع جذابیست و بارها مورد استفاده قرار گرفته است و بنظرم هنوز ظرفیت جذب مخاطب را دارد.. اما فیلم از این پیرنگ استفاده حداکثری را نمی برد و فیلم برای مخاطب خسته کننده به نظر می رسد.
      از خسته کنندگی گفتیم و باید این را گفت که ای کاش نیمه اول فیلم کوتاه تر می بود جا برای توسیع بحران بوجود آمده بیشتر فراهم می شد… اما فیلم ابدا به هدر رفته نیست و لحظات خوب و گاه جذابی را برای تماشاگر به ارمغان می آورد. اما بسیار از استانداردهای خود فرهادی عقب تر است.

      بنظر می شد این فیلم می توانست با اندکی تغییر در فیلم نامه، در خود ایران ساخته میشد. اما ریسک فرهادی برای تجربه های جدیدتر و گسترده تر خود نوید ظهور کارگردانیست که به استاندارد های جهانی نزدیک و نزدیک تر شده است.

      به امید نمایش فیلم های کارگردان های ایرانی در خود ایران.

عناوین مشابه

Salt (2010)
6.4
 اولین سالت یک مامور سیا است تا اینکه به او اتهام جاسوسی برای روسیه را میزنند. سالت مجبور میشود که از مافوق هایش بگریزد تا بیگناهی خود را ثابت کند. وی با بکار گرفتن تمامی تخصص ها و تجاربی که در طی سالها بعنوان مامور مخفی کسب کرده، باید بتواند علاوه بر گریز از دست دولت، بیگناهی خود را نیز ثابت کند...