در حالی که اسکات لنگ با ابرقهرمان بودن و پدر بودن دست و پنجه نرم میکند، هوپ ونداین و هنک پیم یک ماموریت اضطراری جدید پیش رویش میگذارند که سبب میشود اَنتمن و واسپ در کنار یکدیگر برای پرده برداشتن از رازهای گذشتهشان بجنگند...
زمان کم فیلم یا محتوای زیاد پرداخته نشده (بستگی به دید فلسفی خودتون داره که کدوم رو انتخاب کنید :| )
mcu بعد از فیلم avengers 3 به شدت به یک فیلم فان نیاز داشت تا بینندگان رو از فاز غمناک انتهای فیلم مذکور ، بیرون بیاورد و انت من و واسپ هم به خوبی از عهده این کار بر می آید. شما با یک فیلم فلسفی (مثل شوالیه تاریکی) یا حماسی (مثل اونجرز) طرف نیستید. انت من و واسپ فیلمی به شدت کمدی و فان است. فیلمنامه فیلم در این زمینه عالی عمل می کند و بازی بازیگرانی به مانند پاول راد ، مایکل پنا و رندال پرک که در اصل بازیگران کمدی هستند نیز به این امر کمک می کند.
داستان فیلم نیز پیرو فرمول فیلم های مارولی است. ابتدا قهرمانان در هنگام ماموریت با خبیثی تازه مواجه می شوند ، از خبیث شکست می خورند ، مسئله بین قهرمانان و خبیث شخصی می شود ، قهرمانان با هم متحد شده و خبیث را شکست می دهند و عملیات خود را به پایان می رسانند. اگر باور ندارید کافی است مرد عنکبوتی بازگشت به خانه و یا مرد آهنی 3 را به یاد آورید.
خطر لو رفتن داستان
اما این فیلم در زمینه خبیث ها به خوبی سایر فیلم های مارول عمل نمی کند. گوست برای ما به شخصیت تبدیل نمی شود و کارگردان تلاش دارد تا در طول فیلم شخصی بودن مشکل او با هنک پیم را نشان دهد اما در این زمینه به خوبی عمل نمی کند. همین طور شخصیت سانی برچ نیز انگیزه کافی برای انجام اعمال خود را ندارد. و البته خوب شدن شخصیت گوست در انتها برای بیننده کاملا بی معنی است.
مسائلی مانند شخصیت ژانت یا گوست و خطوط داستانی مانند رابطه واسپ و انت من و گذشته بیل فاستر و هنک پیم به خوبی ادا نشدند و به زمان بیش تری احتیاج دارند.
پایان خطر لو رفتن داستان
جلوه های ویژه این فیلم بی نظیر است. حلاقیتی که بر مبنای قدرت بزرگ و کوچک شدن به کارگردان داده می شود باعث شده تا جلوه های این فیلم با سایر فیلم های ابرقهرمانی به شدت متفاوت باشد. حضور در قلمرو کوانتوم و یا بزرگ شدن اسکات لنگ از نمومنه های این امر هستند.
این فیلم نسبت به نسخه اول پیشرفت خوبی داشته است اما اگر به دنبال فیلمی در حد اونجرز 3 هستید ، این فیلم انتظارات شما را بر آورده نمی کند. پس سطح انتظارات خود را پایین آورده و از فیلم لذت ببرید!
نمره گذاری نهایی : 7 از 10
مرد مورچهای و زنبورک
شاید بهترین راه برای نزدیک شدن به فیلم « مرد مورچه ای و زنبور » که دنباله « مرد مورچه ای » سال 2015 است، این باشد که اثری شبیه به دیزنی داشته باشیم تا یک فیلم به سبک مارول. زمانی که من می گویم : « فیلمی شبیه به دیزنی » ، منظورم یک نوع بسیار خاص است : یک کمدی حماقت آمیز به سبک کمدی های دکستر رایلی!
از سال 1969 تا 1975 ، کرت راسل در نقش دانشجویی به نام دکستر ایفای نقش می کرد. شخصیتی که که در دانشگاه مشغول آزمایشات علمی بود تا بتواند تبدیل به فردی بسیار قدرتمند ، بسیار باهوش و حتی نامرئی شود. در اینجا پُل رادِ مهربان با اسکات لانگ در نقش دکستر، مایکل داگلاس با نقش دانشمند ویلیام شالرت ، والتن گاگینز با کینان وین و سزار رومرو با نقش منفی داستان جایگزین شده اند و می توان گفت « مرد مورچه ای و زنبور » نیز همان فیلم « The Computer Wore Tennis Shoes » در قرن بیست و یکم است.
توجه داشته باشید که منظور من از گفتن این موارد تعریف کردن از فیلم است. پس از ورود غافلگیر کننده قسمت قبلی به سینما، به نظر می رسد کارگردان پیتون رید بیشتر علاقه مند بوده تا تعادلی بی تناسب بین اتحاد خانوادگی و اَبرقهرمانان در قسمت جدید ایجاد نماید و اگرچه نتیجه این رویکرد کمی ناخوشایند است اما خب، شاید همه ما نیاز به کمی نفس کشیدن پس از اتفاقات سهمگین فیلم « انتقام جویان : جنگ ابدیت » داشته باشیم!
فیلمنامه توسط یک گروه پنج نفره از نویسندگان که پُل راد نیز عضو آنهاست نوشته شده و هرگز در بخش اکشن و تصادفات کم کاری مشاهده نمی شود. اسکات در حال حاضر نزدیک به پایان دوران محکومیت دو سال حبس خانگی به دلیل اتفاقات رخ داده در فیلم « کاپیتان آمریکا : جنگ داخلی » است. رویایی درباره جانت ون داین ( میشل فایفر ) می بینند، کسی که مانند مرد مورچه ای از لباسی استفاده کرد که باعث کوچک سازی او شد و این در حالی است که برعکس اسکات، او هرگز موفق نشد به سایز طبیعی اش باز گردد!
در آن سو هنری ( مایکل داگلاس ) و هوپ ( اوانجلین لیلی ) ، همسر و دختر جانت، در آزمایشگاه در تلاش هستند تا بتوانند جانت را بازگردانند. در حالی که مامورین فدرال به دنبال اَبَرقهرمانان ما هستند، هوپ میراث مادرش که تبدیل به زنبوری ریز شدن است را بدست می آورد. آنها در این راه باید با سانی ( گاگینگز ) که دزدی فراری است و همچنین گاست ( هانا جان - کامن ) که دلیل خودش را برای سرقت تکنولوژی هنری دارد مقابله کنند.
گسترش یافتن این فیلمنامه منجر به خلق لحظات جذابی میان اسکات و دخترش کیسی ( ابی رایدر فورتسن ) ، تعامل احمقانه میان همکار خلافکارش لوئیس که به تازگی دوباره با او همراه شده ( مایکل پنا ) ، کرت ( دیوید دستمالچیان ) و دیو ( تی.آی ) به همراه یک مامور FBI بامزه اما آماتور ( رندال پارک ) می شود. همچنین فیلم سرشار از لحظات خنده داری راجع به چیزهای بزرگی که به موارد کوچک تر تبدیل می شوند و برعکس، می باشد. صحنه تصادف ماشین ها در سان فرانسیسکو ، مردم و اشیاء که بطور مکرر تغییر سایز می دهند،در حالی که نمی توانند رقیبی برای صحنه های تصادف در فیلم کلاسیک « Bullitt » یا « What’s Up, Doc » باشند، هنوز هم توانایی ایجاد تعادل بین هیجان و خنده را در خود دارد.
به استثناء شخص اوانجلین لیلی که به نظر می رسه بصورت جدی اقدامات بسیار بیشتری از همبازیانش انجام داده، دیگر بازیگران تمام آنچه که فیلم از آنها خواسته را انجام داده اند. راد استاد این است که شکل و شمایل مردی عادی و بی روح را برای دهه ها ایفا نماید و در حالی که من معتقد بودم حضور پنا در نقش لوئیز در قسمت قبل ناخوشایند هست، او در قسمت دوم همان چیزی است که باید باشد. رایدر فورتسن نیز بامزه و دوست داشتنی است بدون اینکه کار خاصی انجام دهد.
در بخش جلوه های ویژه، « مرد مورچه ای و زنبور » به فیلم « دکتر استرنج » نزدیک می شود مخصوصا زمانی که فیلم به سراغ دنیای اتمی می رود که جانت در آن گرفتار شده. از شکافته شدن تصادفی قطعات لوله ها تا برخی از تهدیداتی که توسط عناصر گرد و غبار بوجود می آید، فیلم موفق به خلق صحنه های عجیب و شگفت انگیزی از دنیایی می شود که ما بصورت عادی قادر به تماشای آن نیستیم.
در نهایت باید گفت که سخت است که فیلم را بتوان حتی با توجه به استانداردهای « دنیای سینمایی مارول » جدی گرفت. ما بهرحال شکی نداریم که جانت در نهایت پیدا خواهد شد به جهت اینکه نامش در پوستر ذکر شده! اما برای تماشاگرن که علاقه مند به فیلمهای مارول هستند، این دنباله لحظات جذاب و مفرحی را به همراه خواهد داشت در حالی که ما به انتظار می نشینیم تا ببینیم نقشه نسل کشی تانوس به چه شکل خواهد بود.
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند...
«ناخدا باربوسا» (راش) کشتي «ناخدا جک اسپارو» (دپ) به نام «مرواريد سياه» را در اختيار مي گيرد و بعدا به شهر پورت رويال حمله مي برد و «اليزابت سوان» (نايتلي) دختر فرماندار (پرايس) را مي ربايد. «ويل ترنر» (بلوم) دوست دوران کودکي «اليزابت» با «جک» متحد مي شود تا «اليزابت» را نجات دهند و «مرواريد سياه» را دوباره به چنگ آورند. اما نفريني باعث شده «باربوسا» و خدمه اش براي هميشه در پرتو هر نور مهتابي به اسکلت هايي زنده تغيير شکل يابند...
فیلم درباره وید ویلسون است. مامور سابق نیرو های ویژه که به یک مزدور تبدیل شده کسی که مورد یک آزمایش شرورانه قرار گرفت که به او قدرت های شفابخشی تسریع شده بخشید و شخصیت ددپول را به وجود آورد. به همراه توانایی های جدید و حس شوخ طبعی تاریک و مرموز خود، ددپول به دنبال شکار مردی است که تقریبا زندگی او را نابود کرده بود.
داستان «عطش مبارزه » در آینده رخ می دهد. در این زمان حکومتی ستمگر به نام کاپیتول، همه ساله از میان ۱۲ منطقه ای که بر آنها حکمرانی می کند، از هر منطقه پسر و دختری را بر می گزیند تا در یک رقابت خشن با رقبای شان از منطقه های دیگر مبارزه کنند، در حالی که کل مراحل مبارزه از تلوزیون برای مردم پخش شده و در نهایت کسی برنده می شود که تنها فرد زنده مانده در این رقابت باشد. «کتنیس اوردین» داوطلب میشود تا به جای خواهر کوچکترش که از منطقه آنها برگزیده شده، به مبارزه برود...
پس از رخدادهای انتقامجویان: عصر اولتران، ثور بدون چکش خود میولنیر در دنیای دیگر زندانی شده است و در آنجا باید به منظور بازگشت به موقع به آسگارد و جلوگیری از رویداد محتمل الوقوع راگناروک (نبرد پایانی و فرجام کار جهان در اساطیر اسکاندیناوی)، توسط شخصیت بد ذات هلا در یک مبارزه به سبک گلادیاتورها در مقابل دوست قدیمیاش هالک قرار گیرد...
سال 2029 در بحبوحه ي جنگي هسته اي، ماشين ها و روبات ها عملا کنترل زمين را به دست گرفته اند و مشغول نابود کردن آخرين انسان هاي باقي مانده هستند. «نابودگر» (شوارتسنگر) موجودي ماشيني است که به سال 1984 فرستاده مي شود تا زني جوان به نام «سارا کانر» (هميلتن) را که مادر «جان»، ناجي بشريت در جدال با روبات ها خواهد بود، بکشد.
"دکتر رایان استون" یک مهندس پزشکی نابغه در اولین ماموریت خود با شاتل فضایی به همراه فضانورد کهنه کار "مت کاوالسکی" در آخرین ماموریت پیش از بازنشستگی به فضا فرستاده می شوند.اما در یک گردش روتین فاجعه ای بزرگ رخ می دهد.شاتل بطور کامل متلاشی شده و آنها را در فضای بیکران و بدون جاذبه سرگردان می کند...
در طی ماموریت سفر به مریخ . فضانورد مارک واتنی به طوفان شدیدی بر میخورد که با خوش شانسی میتواند جان سالم بدر ببرد اما حالا با اندکی وسایل برای زنده ماندن او تنها داخل سرزمین مریخ است و باید راهی برای مخابره با زمین پیدا کند تا زنده بماند...
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …