والتر گولیک بعد از اتمام سربازی اش به عنوان مربی یک باشگاه ورزشی مشغول به کار میشود ولی مدیر آنجا فکر میکند که والتر پتانسیل تبدیل شدن به یک قهرمان ملی را دارد...
«آپولو کريد» (وودز)، رقيب سابق و دوست فعلي «راکي»، در مسابقه اي با ضربه ي چپ کوبنده ي بوکسوري غول پيکر از شوروي به نام «ايوان دراگو» (لوندگرن) بر زمين مي افتد و مي ميرد. «راکي» نيز عنوان خود را مي گذارد تا بتواند در مسابقه اي غير رسمي با «دراگو» ي آماتور، در خود شوروي شرکت کند.
آرتور فلک، که در حرفه کمدی توفیقی نیافته بود، در بیمارستان روانی آرکهم به سر میبرد. در آنجا با زنی به نام هارلی کویین که عشق زندگی او میشود، ملاقات میکند. فلک پس از آزادی از بیمارستان، به همراه هارلی، سفری عاشقانه اما پرماجرا و در نهایت ناگوار را آغاز میکنند.
«راکي» (استالون) به دليل خطر ضربه ي مغزي ديگر قادر نيست در مسابقات بوکس شرکت کند. او که بر اثر اتفاقاتي ورشکسته شده، مربي گري بوکسور جوان تشنه ي شهرت، «تامي گان» (ماريسن) را به عهده مي گيرد...
«توني داماتو» (ال پاچينو), سرمربي تيم موفق «کوسه هاي ميامي» در مسابقات فوتبال امريکايي است, اما صاحب جديد تيم، «کريستينا پانياچي» (دياز) بيش تر به نتيجه ي بازي اهميت مي دهد تا کيفيت آن...
«جیک تایلر» که یک نوجوان مغرور و سرکش است، در دبیرستان جدیدش وارد یک باشگاه مبارزه زیرزمینی می شود. او به کمک یک مربی کهنه کار، در مبارزه پیشرفت کرده و به رقیبی سرسخت برای قهرمان دوره گذشته مسابقات، «رایان مک کارتی» تبدیل می شود.