این فیلم درباره یک مامور سابق اداره پلیس نیویورک سیتی است که از تمام توان خود استفاده می کند تا یک دختر ۱۲ ساله چینی را از دست مافیای روسی نجات دهد...
اگر ساعت میتوانست به عقب برگردد و شما رو به زمانی ببرد که تازه میخواهید به دنیا قدم بگذارید ، آیا میخواستید که به عقب برگردید ؟
«فارست گامپ» (تام هنکس) مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است. در کورکی به طور معجزه اسایی توانایی راه رفتن را بدست می آورد اما همچنان ضریب هوشی اش بسیار از حد نرمال پایینتر است. مادرش با تلاش فراوان او را به مدرسه می فرستد. بر اساس سلسله ای از حوادث به موفقیتهایی بزرگ دست پیدا می کند. به جنگ ویتنام می رود و به عنوان قهرمانی دست پیدا می کند. و حتی عاشق می شود...
یک کشاورز بزدل به تور زن تازه وارد شهر می خورد او باید شجاعتی را که به خاطر این زن بدست آورده در مقابل شوهر او که یک هفت تیر کش خلافکار است بیازماید ... (نسخه 720 جایگزین شد و حدود 20 دقیقه بیشتر از نسخه ی قبلی میباشد)
رهبر رکود کارتل مواد مخدر در خارج از دادگاه و با سرعت به مرز مکزیک، که در آن تنها چیزی که در مسیر خود کلانتر و کارکنان بی تجربه او است وجود دارد و …
این فیلم روایت زندگی مردی هوس باز از طبقه مرفح است که گرفتار عشق زنی بی هویت می شود و به خاطر این عشق همه چیزش را از دست می دهد...
«کال» (استیو کارل) مرد میانسالی است که همه چیز زندگی اش در مسیر درست و خوبی است. خانواده ای خوب، شغلی مناسب و محیطی دوستانه. اما زمانی که او با همسرش دچار مشکل میشود و «امیلی» به فکر طلاق گرفتن می افتد و کال را برای مدتی ترک می کند، همه چیز خراب می شود. در همین بین کال با مردی به نام «جیکاب پالمر» آشنا می شود که به او توصیه می کند تا برای مدتی هم که شده به صورت مجردی خوش بگذراند تا بعدا دوباره همسرش را راضی به زندگی کند…
داستان سه دوست را روایت می کند.بعد از آن که مایکی رابطه خود را به هم می زند،جیسون و دنیل هم قول میدهند تا در کنار او مجرد باقی بمانند،اما این دو عاشق میشوند و مجبورند با قولی که داده اند رو به رو شوند...
کامرون دیاز در این فیلم نقش یک معلم بی ادب، دائم المست و وقیح با نام الیزابت را بازی می کند که به دنبال این است که هر چه زودتر با نامزد پولدار خود عروسی کند و از شغل شریف معلمی و سر و کله زدن با بچه های مدرسه راحت شود! اما نامزدش او را ول می کند و او اکنون به دنبال یافتن یک فرد پولدار دیگر است. الیزابت برای رسیدن به این هدف خود، حاضر است هر کاری بکندد. حتی حاضر است تا بدن خود را برای هر چه بیشتر جذاب شدن، به تیغ جراحان زیبایی نیز بسپارد!
«تام پاپرز» در طول عمرش رابطه اندکی با پدرش که یک جهانگرد بوده داشته است. خودش هم وقت کمی را با بچه هایش می گذراند و اکثر اوقات مشغول کارش است. یک روز پدر او برای هدیه ای غیر منتظره می فرستد: شش پنگوئن. پاپرز که از هدف پدرش از فرستادن این پنگوئن ها سر در نمی آورد، تصمیم میگیرد از شر آنها خلاص شود. اما با سر رسیدن همسر و بچههایش برای جشن گرفتن تولد پسرش، بچه ها از پنگوئن ها خوششان می آید و...