یک ژنرال رومی مورد خیانت قرار میگیرد و خانوادهاش توسط یک شاهزاده فاسد قتل عام میشوند. او در پی انتقام، بعنوان یک گلادیاتور به روم باز می گردد...
یک گروه تئاتر سیار، به تماشاچیهایش چیزی بالاتر از آنچه که انتظارش را دارند، نمایش می دهد…
در روستای کوچکی در کوهستانهای کشور مراکش یک مزرعه دار به اسم عبدالله برای از بین بردن گرگها و شغالهایی که به گله گوسفندان او حمله می کنند یک تفنگ خریداری می کند . یکی از پسران او برای امتحان کردن برد تفنگ ، از راه دور به سمت اتوبوس جهانگردان که از جاده مقابل روستایشان در حال عبور است شلیک می کند . در اتوبوس دو زن و شوهر ...
سال ۱۹۶۹، «دکتر مالکوم سیر» ، مدیر بیمارستان بین بریج را متقاعد می کند تا اجازه بدهد او داروی لوو دوپا را که در درمان پارکینسن مؤثر بوده روی «لنرد لووه» که از کودکی به تدریج کنترل حرکاتش را از دست داده و دچار کاتاتونیا شده، امتحان کند. «لنرد» تحت تأثیر لوو دوپا آرام آرام قدرت حرکت و تکلمش را دوباره به دست می آورد…
مردم فقیر یک دهکده که مدام توسط راهزن ها مورد هجوم قرار می گیرند، از یک سامورایی درخواست کمک می کنند. او 6 سامورایی دیگر را جمع می کند و آن ها به مردم دهکده می آموزند که چطور از خودشان دفاع کنند و در ازای آن، مردم روزانه سه وعده غذایی مختصر به آن ها می دهند. فیلم زمانی به اوج خود می رسد که 40 راهزن به دهکده حمله می کنند و ...
یک پسر بچه روبات که با تکنولوژی بسیار پیشرفتهای ساخته شده است، هرکاری میکند تا بتواند به پسری واقعی تبدیل شده و دوباره عشق مادرش را که یک انسان واقعی است، بدست آورد.
داستان خانواده ای در سال ۱۹۵۰، در تگزاس آمریکا. فیلم ماجرای زندگی پسر بزرگ خانواده، «جک» (شان پن) را دنبال می کند، از دوران کودکی، تا زمانی که به مردی بالغ تبدیل شده و سعی دارد رابطه اش با پدرش (برد پیت) را بهبود بخشد. جک خودش را در دنیای مدرن گم کرده است و به دنبال جوابی برای سوالهایش در مورد حقیقت و معنای زندگی می گردد.
داستان فیلم در مورد قاتلی است که تصمیم گرفته است هفت نفر را که نماد هفت گناه کبیره هستند به قتل برساند. هدف او از این کار هشدار دادن به انسانهایی است که غرق در گناه روز خود را به شب می رسانند. مسئول پرونده این قتلها "دیوید میلز" (بردپیت) است، کاراگاه جوانی که تازه به نیویورک منتقل شده است. میلز با همکاری کاراگاه سامرست (مرگان فریمن) که در شرف بازنشستگی است قدم به قدم قاتل را تعقیب می کنند اما حوادثی رخ می دهد که شرایط را تغییر اساسی می دهد...
بعد از اینکه دختر و دوست دوور کلر گم میشوند، پلیس وارد ماجرا شده اما او شخصا سعی در پیدا کردن او دارد. اما چقدر این پدر ناامید میتواند در حفاظت از خانواده اش موفق باشد؟
ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحضات مالی و اجتماعی خانوادههایشان میخواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید بگوید فراموش میکند. او به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است میگذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مردهای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز میشود...