« 12 سال برده بودن » که براساس سرنوشت واقعی سالومون نورتاپ ساخته شده، داستان مرد سیاه پوستی را روایت می کند که در شهر واشینگتن دزدیده شده و به عنوان برده فروخته می شود و به مدت 12 سال در یک مزرعه مشغول به کار می شود تا اینکه...
بیل کاتینگ قصاب سر دسته آمریکایی ها، حریف ایرلندی خود کشیش والن را که سردسته گروهی ایرلندی به نام خرگوش های مرده است میکشد و آمریکایی ها پیروز میشوند. بعد از گذشت شانزده سال پسر کشیش، آمستردام به نیویورک باز میگردد تا از بیل به خاطر مرگ پدرش انتقام بگیرد...
یک زن و شوهر که به تازگی فرزندشان را از دست دادهاند یک دختر ۹ ساله را به فرزندخواندگی قبول میکنند که به اندازهای که ادعا میکند معصوم نیست …
۱۲۳ تفنگدار ویژه ی ارتش امریکا به موگادیشو فرستاده می شوند تا دو ستوان ارشد ارتش سومالی را در عملیاتی برق آسا دستگیر کنند. اما در یک غافلگیری با خیل عظیمی از سربازان سومالی مواجه می شوند و جنگی سنگین آنها را زمین گیر می کند...
چاک نولند یکی از کارمندان شرکت پستی فدکس است که در حین یک پرواز چارتر ، هواپیمایش در جنوب اقیانوس آرام سقوط می کند . چاک خودش را به یک جزیره دور افتاده می رساند . نامزد و همکاران چاک پس از مدتی جستجو فکر می کنند چاک مرده و بنابر از جستجو دست می کشند اما …
دام کاب یک دانشمند علمی است که البته چندان در راه پیش بردن علم تحقیق نمی کند. او موفق می شود که به تکنولوژی دست پیدا کند که از طریق آن موفق می شود به رویاها و و ذهن ها انسان ها نفوذ کند و از این طریق اطلاعات آنها را برباید. فن آوری که کاب به آن دست پیدا کرده است شرکت ها و افراد زیادی را وسوه کرده است تا آن را در اختیار داشته باشند …
مبنی بر داستانی واقعی و پر هیجان از زندگی "فرانک لوکاس" کسی که در تکه ای جدا افتاده در شمال کالیفرنیا بزگ شد ،جایی که نژاد پرستی به اوج خود می رسید ! وضعیت آن منطقه به حدی بد بود که پسر عمویش را که مثل خود او سیاه پوست بود فقط به خاطر دید زدن یک دختر سفید پوست به گلوله بستند !. فرانک لوکاس به مدارکی دست یافت که به موجب آن متوجه شد که یک پلیس فاسد از اداره ی پلیس اقدام به واردات مواد مخدر و هروئین به "هارلم" ، جایی در منهتن می کرد ! این اقدام او برای معتاد کردن سیاه پوستان و از بین بردن آنان بود ! لوکاس با کمک گروهی از دوستانش سعی در افشا کردن اعمالی که این پلیس فاسد بر ضد سیاه پوستان انجام می داد می کند . . . !؟
در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آنها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد...
جیک سالی سرباز فلج نیروی دریایی به ماموریتی در پاندورا، قمر یکی از سیارات دوردست میرود. او در میابد که که انسانها قصد دارند موجودات شبه انسان پاندورا بنام «ناوی» را نابود کنند تا منابع با ارزش آنها که در جنگلهایشان نهفته است، را بدست آورند. جیک با یک هویت «آواتار» به داخل مردم ناوی نفوذ می کند، و از طرفی هم به سرهنگ کوارتیچ قول می دهد با ارتش همکاری کند...
هکتور و پاریس شاهزادگان تروا در ایالت اسپارتا مهمان هستند. شاه اسپارتا منلائوس همسری زیبا به نام هلن دارد که دل پاریس جوان را ربوده است. زمان برگشتن، پاریس مخفیانه هلن را از قصر دزدیده و با خود به تروا میبرد. فرار هلن بهانه ای میشود تا آگاممنون، پادشاه قدرت طلب یونان با هزاران کشتی جنگی به شهر قلعه مانند تروا حمله کند ...