 #233
 #233				
			جرج تاون واشينگتن د. ک. امريکا. «ريگان» (بلر)، دختر دوازده ساله ي يکي از بازيگران زن مشهور سينما (برستين) دچار حالت هاي غريبي مي شود. تمام تلاش پزشکان براي تشخيص و درمان بيماري «ريگان» بي نتيجه مي ماند، و در نهايت، تنها راه چاره، اجراي مراسم جن گيري است...
 
 				
			
                           داستان فیلم دربارهٔ پسر ۱۸سالهٔ یتیم و فقیری ساکن بمبئی به نام جمال ملک است که در مسابقهٔ « چه کسی میخواهد میلیونر شود ؟ » شرکت کرده و موفق شده تا مرحلهٔ پایانی پیش برود ؛ همین باعث مظنون شدن پلیس به تقلب در مسابقه می شود و وی را دستگیر میکنند. بازرس پلیس به او میگوید به شرطی آزادش میکند که جمال داستان زندگیش را برای او تعریف کند…
                        
 
 				
			بعد از اینکه به "چارلی کروکر" خیانت شد و در ایتالیا در حالتی رو به مرگ رها شد او و تیمش نقشه دزدی بزرگ طلا را از دوست سابق خود کشیدند...
 
 				
			داستان فیلم قبل از قصه کتاب سه جلدی ارباب حلقهها اتفاق میافتد و نوعی پیشدرآمد بر آن مجموعه فیلم است. داستان حدود 60 سال بین هابیت و یاران حلقه، اولین قسمت سهگانه ارباب حلقهها را دربر میگیرد. بیلبو باگینز شخصیت اصلی داستان برای پیدا کردن یک گنجینه در سفری پرماجرا با گندالف همراه میشود و در نهایت حلقه را پیدا میکند. فیلم اول رویدادهای کتاب هابیت را دربر بگیرد و فیلم دوم در فاصله 80 سال بین آن رمان و اولین کتاب سهگانه حلقه روی دهد ...
 
 				
			داستان فیلم درباره یک مامور اف بی آی در دهه 70 میلادی را بازی می کند که در عملیات معروف آبسکام که به موجب آن تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا استیضاح می شوند، درگیر می شود...
 
 				
			
                           داستان درباره پادشاهی است که توانست بر مشکل لکنت خودش غلبه کند و مردم کشورش را بر علیه هیتلر پشتیبانی کند! فیلم درباره روابط بین پادشاه ششم انگلیس جرج ششم (پدر ملکه الیزابت) با بازی خیره کننده کالین فیرث و دکتر معالجش  استرالیایی  اش جفری راش است که تلاش می کند مشکل لکنت  او رابرطرف کند و به او قوت قلب دهد. فیلم بر  اساس داستانی واقعی دربارهی پادشاه جورج ششم ساخته شده است …
                        
 #238
 #238				
			شخصی بعد از مرگ دوستش شروع به روایت کردن خاطراتی که با او داشته می کند این کار را برای این که جسد کمشده ی وی را بیابد انجام می دهد …
 
 				
			داستان فیلم از یکی از روزهای پایانی فیلم، روز 488 شروع می شود و یکباره همه چیز به روز اول بازمی گردد. داستان اصلی از تاریخ 8 ژانویه هنگامی که تام هانسن (جوزف گوردون لویت) با سامر فین (زو دشانل)، دستیار جدید رئیسش در دفتر دیدار میکند شروع میشود. تام به عنوان یک معمار آموزش دیده، اما به عنوان یک نویسنده در شرکت کارت پستال لس آنجلس کار میکند. پس از یک شب رقص و موسیقی که تام همراه با دوستش مکنزی و سامر سپری میکند، مکنزی در حالی که مست است اذعان می کند که تام به سامر علاقهمند است. سامر و تام شروع به آغاز دوستی میکنند، اما سامر به عشق حقیقی اعتقاد ندارد و به تام میگوید که هیچ وقت نمی خواهد دوست پسر داشته باشد…
 
 				
			یک تیم مکتشف سرنخی از ریشه های انسان در زمین پیدا میکنن، که باعث میشه اونا رو به تاریک ترین گوشه و کنار جهان بکشونه و اونا مجبور میشن برای نجات آینده انسان جنگ های وحشتناکی در آنجا انجام بدن اما…
 
 				
			بیل کاتینگ قصاب سر دسته آمریکایی ها، حریف ایرلندی خود کشیش والن را که سردسته گروهی ایرلندی به نام خرگوش های مرده است میکشد و آمریکایی ها پیروز میشوند. بعد از گذشت شانزده سال پسر کشیش، آمستردام به نیویورک باز میگردد تا از بیل به خاطر مرگ پدرش انتقام بگیرد...