پسربچه ای پنج ساله در خیابانهای کلکته کیلومترها دور از خانه گم میشود و از پس از پشت سر گذاشتن بسیاری از خطرات توسط زوجی بزرگ میشود، اکنون پس از ۲۵ سال او تصمیم میگیرد تا به دنبال خانوادهی واقعیاش بگردد...
دختری جوان بنان «سارا» که پدرش در جنگ مفقود شده است، مجبور به رفتن به یک مدرسه شبانه روزی می شود...
داستان فیلم در زمان حال و در شهر لس آنجلس روایت میشود، و دربارهٔ رابطهای عاشقانه میان سباستین (رایان گاسلینگ) یک پیانیست جاز، و میا (اما استون) هنرپیشهای آرزومند است...
فیلم داستان زنی به نام دایانا (گل گدوت) را روایت میکند که شاهزاده آمازون می باشد و در یک پناهگاه سری، برای تبدیل شدن به یک جنگجوی شکست ناپذیر آموزش دیده است. پس از آنکه یک خلبان آمریکایی هواپیمایش سقوط میکند و در جزیره آنها پیدا می شود، دایانا را از وقوع یک جنگ جهانی مطلع میکند...
وقایع فیلم در دهه 1980 در شهر تهران جریان دارد. فیلم ماجرای مادر جوانی به نام شیده ( نرگس رشیدی) و دختر خردسال او درسا (آوین منشادی) می باشد که در غیاب پدر خانواده که پزشک جبهه جنگ است، خانهشان مورد تسخیر یک نیروی شیطانی قرار میگیرد و آنها را وحشت زده میکند...
این فیلم داستان زندگی و کار دانشگاهی یکی از پیشگامان ریاضی هندی، سرینیواسا رامانوجان را روایت می کند...
پسر جنگل که دوستان و محل زندگی اش را گم کرده،از دهکده انسانها فرار می کند اما خبر ندارد خطری که او را تهدید می کند او را تا جنگل تعقیب می کند...
«موگلي» پسر بچه اي است که در جنگل و ميان حیوانات بزرگ شده است. وقتي خبر بازگشت ببر درنده ي جنگل، «شيرخان»، مي رسد، پلنگي به نام «باگيرا» داوطلب مي شود که «موگلي» را براي فرار از جنگل و پيوستن به آدم ها همراهي کند...
فیلم داستان پسری مغول است که پس از حمله ببری به قرارگاهشان و کشته شدن پدرش در جنگل توسط گرگها بزرگ می شود و…
«تاکور» (کمار)، پليسي بازنشسته که «جبار سينگ» (خان) خانواده اش را قتل عام کرده و دست هاي خودش را بريده است، دو ماجراجو، «ويرو» (دهارمندرا) و «جايديو» (باچان)، را به کار مي گيرد تا تبهکار مخوف را بيابند...