«لیزبت» بعد از اثابت گلوله به سرش، در بیمارستان بستری است و باید بعد از مرخصی از آنجا، به جرم انجام ۳ قتل محاکمه شود. در همین حال «میکائل» باید بی گناهی او را اثبات کند...
«بن کمپل» دانشجوی ۲۱ ساله و بسیار باهوش دانشگاه امآیتی است که نیازمند بورس برای انتقال به دانشکده پزشکی هاروارد است. هزینه این انتقال ۳۰۰٬۰۰۰ دلار است و بن میداند که از عهده تهیه چنین پولی بر نمیآید. تا اینکه روزی از طریق یکی از استادان ریاضی خود به باشگاه مخفیانهای دعوت میشود که در آن این استاد میکی روزا به همراه پنج دانشجوی دیگر مشغول تمرین برای افزایش مهارت خود در بازی ۲۱ از طریق محاسبه احتمال و تعقیب بازی انجام شده هستند...
بئو ولف جتگجو باید هیولایی بنام گرندل، که مردم شهر را قتل عام کرده، را شکست دهد و پس از آن نوبت به مادر گرندل میرسد که برای گرفتن انتقام پسرش باز می گردد...
داستان زندگی مردی است که با همسر و سه فرزند خود زندگی میکند. او ناگهان یک روز که از از خواب بلند میشود و متوجه می شود که یک پیرمرد شده و اکنون در سال ۲۰۹۲ زندگی می کند. او آخرین انسانیست که دچار پیری شده و در تمام دنیا به او توجه خاصی دارند. هر چند در ابتدا به نظر میرسد او درک درستی از اطرافش ندارد اما خبرنگار جوانی به ملاقات او می آید و از او می خواهد داستان زندگی اش را تعریف کند...
«رابرت کليتن دين» (اسميت)، پدري مهربان، همسري وفادار و وکيل دادگستري، به فروشگاه مي رود تا براي همسرش هديه اي بخرد. اما خودش نمي داند که در ساک خريدش، نواري ويدئويي انداخته اند که قتل اخير سناتوري امريکايي را به دست «توماس رنولدز» (وويت)، يکي از مأموران فاسد و رده بالاي سازمان امنيت آن کشور، نشان مي دهد. ديري نمي گذرد که «رنولدز» به تعقيب «دين» مي پردازد تا نوار را به چنگ آورد...
دختری جوان بنام « آنا » با « کریستوف » همراه می شود تا به جستجوی خواهرش « السا » که ملکه آدرلان است بپردازد اما در اثر یک اشتباه، سرزمین وی وارد یک زمستان ابدی می شود...
«کلی» ( رز بیرن ) و «مک» ( ست روگن ) زن و شوهری هستند که با نوزادشان در محله ای ساکت و آرام زندگی می کنند و هیچ مشکلی ندارند، تا اینکه برادران «فرت» به همسایگی آن ها می آیند و دردسر برای این دو آغاز می شود...
لئونارد مردی که حافظه کوتاه مدتش را از دست داده و دیگر قادر نیست چیز جدیدی را به خاطراتش اضافه کند. او بوسیله یادداشتها و خالکوبی کردن بدنش، به دنبال مردی است که فکر می کند همسرش را به قتل رسانده. در واقع این هدف آخرین چیزی است که او به یاد می آورد...
یک تیرانداز ماهر برای مدتی است که در آرامش زندگی می کند، تا اینکه از یک توطئه برای ترور رئیس جمهور مطلع می شود. اکنون او که متهم اصلی این ترور شناخته شده است، تصمیم می گیرد رد قاتل اصلی را بگیرد و دست عاملان اصلی ترور را رو کند...
«میلک» در چارچوب داستانی واقعی، به زندگی «هاروی میلک» (شان پن) میپردازد. میلک در دهه ۷۰ میلادی در راهاندازی یک مغازه دوربینفروشی، فعالیتهای خود را در راه پشتیبانی از حقوق همجنسگرایان آمریکا آغاز کرد. او با تلاش زیاد و پس از چندین بار نامزدی، سرانجام موفق شد در سال ۱۹۷۷ به دفتر هیئت حاکمه شهر سان فرانسیسکو راه پیدا کند. در پی افزایش قدرت سیاسی میلک، حضور دن وایت همتای او در شهرداری، رنگ باخت...