چارلی چاک دندانپزشک جوانی است که در بچگی توسط یک دختر یازده ساله نفرین شد تا با هر زنی که دوستی برقرار کند آن زن با مرد دیگری آشنا شده و ازدواج کرده و در زندگی زناشویی خود خوشبخت شود . اکثر دختران شهر که قصد ازدواج دارند از این موضوع اطلاع پیدا کرده و تلاش می کنند به هر نحوی شده با چاک رابطه دوستی برقرار کنند تا در ادامه شوهر ایده آلشان از راه برسند…
میا” و “فریدا” در سن ۳۰ سالگی و در جشن ازدواج پدر و مادر یکدیگر، همدیگر را ملاقات میکنند. پدر میا با مادر فریدا میخواهد ازدواج کند و این امر این دو دختر را تبدیل به خواهر های ناتنی میکند. اما این آشنایی منجر به بوجود آمدن رابطه بسیار صمیمی بین این دو خواهر می شود که…..
دو دوست خوب زمانی که برنامه روز عروسیشان را در یک روز می گذارند تبدیل به دشمن هم می شوند...
فیلم راه فراری نیست درباره خانواده ای هست که خانه آنهای در وسط یک کودتا قرار میگیرد و برای فرار از این کودتا مجبور به انجام کار های زیادی میشوند...
داستان این قسمت در مورد پلیسی می باشد که پس از بهبودی از یک حادثه تیراندازی اکنون به انجام وظیفه اش در اداره پلیس بازگشته است. اما بزودی متوجه می شود در حوزه خودش برایش پاپوش دوخته اند و یک مدرک جرم را در وسایل او گذاشته اند تا وی را گناهکار جلوه دهند...
استونر – که در واقع یک عامل دولت، به عنوان یک مسئولیت مشخص شده و هدفمند برای مرگ می باشد. اما او بیش از حد به خوبی آموزش دیده و ...
در مورد یک مرد بسیار ثروتمند است که دچار سرطان شده و مرگ را پیشروی خود میبیند, از این رو تصمیم میگیرد با استفاده از یک روش پزشکی عجیب و رادیکالی آگاهی های خود را به یک فرد سالم منتقل کند.اما همه چیز به همین سادگی نیست زمانی که شروع به کار میکنند و زمانی که به کشف رمز و راز های منشا بدن میرسند ...
داستان فیلم در مورد پسری است که در سال آخر دبیرستان و فارغ التحصیلی است و اکنون عاشق بهترین دختر دانشکده شده است. اما این پسرک خجالتی و گوشه گیر هیچ تناسبی با دخترک شاد و شلوغ ندارد. اما وقتی که ریچ در جمع تمام دوستانش عشقش به بث کوپر را بیان میکند. همه شوکه می شوند و جدالی میان او و دوست پسر بث کوپر آغاز می شود…
«جیک وایلدر» بعد از بهم زدن رابطه با دوست دخترش، با دوستانش شرط می بندد که می تواند یک دختر زشت بنام «جینی بریجز» را تبدیل به ملکه مجلس رقص دبیرستان بکند و …...
کریس ون که سابقاً عضو گروه نیروهای ویژه ارتش بوده پس از مدتها دوری به زادگاهش باز می گردد تا در کارخانه چوب بری شهر کاری بیابد و زندگی آرامی را شروع کند . اما او بزودی در می یابد که کارخانه تعطیل شده و کل شهر را فساد فرار گرفته است...