اهريمن رؤياها، «فردي کروگر» (انگلاند)، در تکاپوست تا يک بار ديگر نوجوان هاي الم استريت را به وحشت بيندازد. «جيسن» (کرزينگر)، قاتل زنجيره اي غول پيکر را با آن نقاب ها کي روي يخ اش، به بازي مي گيرد تا به کمک تصورات مادرش (شا) به الم استريت برود و با کشتن بچه ها، اين شک را در دل مردم شهر بيندازد که «فردي» برگشته است.
در تعطیلات پایان هفته چهار نفر از دوستان که از زمان دانشگاه با یکدیگر آشنا بوده اند در یک جشن کوچک همدیگر را ملاقات می کنند.اکنون این گروه پر حرارت سابق که در انتهای دوران جوانی خود به سر می برند می خواهند برای یک شب دیگر خاطرات خوش و جوانی پر شر و شور خود را دوباره زنده کنند…
شش ماه از نابودی یک ویروس جنون آمیز از جزایر بریتانیایی می گذرد. ارتش ایالات متحده اعلام می کند که در مبارزه با سرایت بیماری پیروز شده است و بازسازی کشور می تواند آغاز شود. با بازگشت اولین دسته مهاجران، یک خانواده دوباره متحد می شود… اما یکی از آن ها بدون این که خود آگاه باشد، راز وحشتناکی را با خود حمل می کند. این ویروس هنوز از بین نرفته است برای او هیچ علائم خارجی وجود ندارد و ….
یک خلافکار سابق که به تازگی از زندان آزاد شده، بعنوان محافظ یک بازیگر زن استخدام می شود. طولی نمی کشد که او در میابد عاشق این زن شده و این مساله او را در موقعیت خطرناکی قرار می دهد...
#33
یک ژنرال رومی مورد خیانت قرار میگیرد و خانوادهاش توسط یک شاهزاده فاسد قتل عام میشوند. او در پی انتقام، بعنوان یک گلادیاتور به روم باز می گردد...
«برنان هاف» مرد سی و نه ساله ای است که کار مشخصی ندارد و با مادرش، «نانسی» زندگی می کند. «دیل دابک» نیز مرد چهل ساله ای بیکار است و با پدرش، «رابرت» زندگی می کند. زمانی که رابرت و نانسی ازدواج می کنند، برنان و دیل به ناچار هم خانه می شوند و از همان ابتدا اختلاف میان آن دو آغاز می شود...
یک گروه تئاتر سیار، به تماشاچیهایش چیزی بالاتر از آنچه که انتظارش را دارند، نمایش می دهد…
لورانس تالبوت که پس از وقایع دوران کودکیش و مرگ مادرش، مدت زیادی از خانواده و سرزمین مادری خود دور بوده پس از دریافت خبر ناپدید شدن برادرش به خانه بازمی گردد تا در جستوجوی برادرش کمک کند. اما در همین حین متوجه می شود که دهکده در خطر است و هر شب هنگامیکه ماه کامل می شود موجودی درنده مردم را به قتل می رساند…
مردی جوان ( دپ ) ادعا می کند که عاشق ترین مرد دنیاست. اوضاع روحی او به قدری خراب است که حتی دست به خودکشی هم می زند، اما موفق نمی شود. در این بین دکتر روانشناسی به نام «میکلر» ( براندو ) او را می یابد و به او کمک می کند و...
سال ۱۹۹۷ با رشد چهارصد درصدي جرايم، منهتن به صورت زنداني سخت محافظت شده درآمده است. وقتي رئيس جمهور امريکا (پلزنس) در راه سفر براي شرکت در يک کنفرانس مهم سران، ربوده مي شود، «اسنيک پليسکن» (راسل)، قهرمان سابق جنگ و محکوم فعلي مسئول پيدا کردن او مي شود.