پاریس. «رجى لامبرت» ( هپبرن ) هنگام بازگشت از سفرى تفریحى با جنازه ى شوهرش روبه رو مى شود. چهار مرد به دنبال رجى هستند و مردى ( گرانت ) به كمكش مى آید كه معلوم نیست قهرمان است یا جاسوس یا قاتل...
این فیلم در مورد حمله ژاپنی ها به بندرگاه مروارید و اشتباهات آمریکایی ها که باعث شد این اتفاق بیفتد، است...
داستان فیلم درباره ده مکالمه مختلف بین یک راننده تاکسی زن و مسافرانش است که روی زندگی او اثر می گذارد...
آغاز جنگ جهانى اول . « چارلى » ( بوگارت ) با قايق فرسوده ى « افريكن كويين » مايحتاج مردم را در چند دهكده ى افريقاى جنوبى به دستشان مى رساند . او در يكى از توقفهايش با پير دخترى به نام « رز » ( هپبرن ) ، خواهر كشيش « ساموئل » ( مورلى ) آشنا مى شود . پس از چندى تصميم مىگيرد او را از منطقه خارج كند...
فیلم سرنوشت یک سرباز آلمانی و دو آمریکایی در دوران جنگ جهانی دوم را روایت می کند. افسر آلمانی "کریستین دیستل" روز به روز بیشتر از جنگ خسته می شود. "نوا آکرمن" آمریکایی یهودی با یهودستیزی در خانه روبروست و ارتش "مایکل وایتکر" را از یک مرد خوشگذران به قهرمان تبدیل می کند...
"آرین" (هپبرن) دختر جوانی است که با پدر کارآگاهش (شوالیه) زندگی میکند و درباره پروندههای او بسیار کنجکاو است. کنجکاوی درباره پرونده مرد ثروتمند و زنبارهای بهنام "فرانک فلاناگان" (کوثر) باعث درگیری عاطفی "آرین" با این مرد میشود...
داستان فیلم درباره ماجراهاى خانواده روسى در جریان حمله ى ناپلئون است . در سال ۱۸۱۲ نیروهای ناپلئون بسیاری از مناطق اروپا را تحت کنترل خود در آورده بودن. روسیه یکی از محدود کشورهایی بود که هنوز فتح نشده بود. در این میان خانواده ای در روسیه وجود دارد که پدرشان میمیرد و ….
در کى لارگوى فلوریدا چند تبهکار به سرکردگى « جانى روکو » ( رابینسن ) ، صاحب یک هتل ( باریمور ) ، عروس بیوهى او ( باکال ) ، و یک افسر قدیمى ارتش ( بوگارت ) را به گروگان مىگیرند .
جنگ جهانى دوم . دکتر « بارنز والیس » ( ردگریو ) دانشمندى انگلیسى است که بمب جدیدى را براى درهم کوبیدن سدهاى آلمان طراحى کرده است . به رغم آن که ابتدا مخالفتهایى با طرح او ابراز مىشود ، « والیس » با همکارى « گاى گیبسن » ( تاد ) ، فرماندهى نیروى هوایى تعدادى بمب افکن را براى بمباران سد منطقهى رور آلمان تجهیز مىکنند .
« تريسى » ( هپبرن ) ، زنى از خود راضى از طبقه ى اعيان ، در آستانه ى ازدواج دوم خود با مردى ابله اما ثروتمند ( هوارد ) است. با ورود « دكستر » ( گرانت ) ، همسر اول او ، و « مايك » ( استوارت ) ، خبرنگارى جنجالى ، ماجرا پيچيده مى شود...