"بردیجر"، یک دانش آموز دبیرستانی خارجی است که زخم های پنهانی دارد. او در فقر زندگی میکند، با این حال مادرش تمام تلاش خود را کرد تا پسرش زندگی خوبی داشته باشد. اما شرایط زمانی بحرانی تر میشود که ناپدریِ "بریدجر" زندگی او و مادرش را تهدید میکند. بنابراین "بریدجر" مجبور میشود تنها با 197 دلار موجودی، مادرش را با خود برداشته و از آنجا دور شود...
سام رابرتز تصور میکرد که به تمام پرسشهای زندگی پاسخ داده است: هدف از زیستن، مفهوم عشق و نقشهای برای یک آینده بینقص. اما ورود چارلی به زندگیاش، همه چیز را دگرگون کرد.