پس از جنگ ، دختر جوانی که از آن به عنوان ابزاری برای جنگ استفاده می شد ، یاد می گیرد که چگونه درست زندگی کند. با زخم های سوختگی ، او به گذشته خود باز می گردد تا احساسات واقعی خود را نسبت به سرگرد کشف کند ...
“آکاهیتو” ظاهری انسانی دارد، ولی یک دو رگهی “یوما” بوده و هیچ زخمی بر او کارگر نیست. یک روز “آکاهیتو” به “میرای کوریاما”، دانشآموز سال اولی برمیخورد که ظاهرا در حال پریدن از پشت بام ساختمان مدرسه است.پس از نجات جان “میرای” بدست “آکاهیتو” سلسلهای از حوادث ناگوار به وقوع میپیوندد.
وایولت اورگاردن وارد آموزشگاه دخترانهای میشود تا دربارهی اسلوب بانو بودن به ایزابلا آموزش دهد. ایزابلا به خاطر وارث خاندان یورک بودنش، احساس اسیر بودن در این دنیای ناراحت و جدید میکند. او هنوز غم تنها کسی که شادی برایش میاورد را در دل دارد و حالا تنها به او فکر میکند. آموزههای وایولت اندکی او را از افسردگی رها میکند و با نبود شادی چقدر درمان کامل طول میکشد؟
ماجراجوییهای سه دختر معمولی را دنبال کنید، زیرا آنها مهمترین درسهای خود را به سختی میآموزند. در همین حال، یک پروفسور جیبی زندگی را برای رباتی که فقط میخواهد عادی باشد، دشوار میکند.