پس از جنگ ، دختر جوانی که از آن به عنوان ابزاری برای جنگ استفاده می شد ، یاد می گیرد که چگونه درست زندگی کند. با زخم های سوختگی ، او به گذشته خود باز می گردد تا احساسات واقعی خود را نسبت به سرگرد کشف کند ...
در حالی که گروه کنسرت دبیرستان کیتاوجی برای مسابقات ملی آماده می شوند ، پاییز در راه است و خدمه اخبار نگران کننده ای مبنی بر ترک آسوکا تاناکا ، نایب رئیس باشگاه و یکی از بازیکنان حیاتی افونیوم گروه را می شنوند....
“آکاهیتو” ظاهری انسانی دارد، ولی یک دو رگهی “یوما” بوده و هیچ زخمی بر او کارگر نیست. یک روز “آکاهیتو” به “میرای کوریاما”، دانشآموز سال اولی برمیخورد که ظاهرا در حال پریدن از پشت بام ساختمان مدرسه است.پس از نجات جان “میرای” بدست “آکاهیتو” سلسلهای از حوادث ناگوار به وقوع میپیوندد.
در هجدهم دسامبر، "کیون" متوجه می شود قسمتهایی از زندگی اش بطور اسرارآمیزی ناپدید شده اند. "میکورو" و "یوکی" به نظر می رسد دیدار با او را به ییاد نیاورده، و "هاروهی" و "ایتسوکی" به دبیرستان شمال نرفته اند و...
وایولت اورگاردن وارد آموزشگاه دخترانهای میشود تا دربارهی اسلوب بانو بودن به ایزابلا آموزش دهد. ایزابلا به خاطر وارث خاندان یورک بودنش، احساس اسیر بودن در این دنیای ناراحت و جدید میکند. او هنوز غم تنها کسی که شادی برایش میاورد را در دل دارد و حالا تنها به او فکر میکند. آموزههای وایولت اندکی او را از افسردگی رها میکند و با نبود شادی چقدر درمان کامل طول میکشد؟
کلماتی هستن که وایولت در میدان جنگ شنیده و نمیتونه اونارو فراموش کنه. این کلمات توسط شخصی که برای اون عزیز بوده به اون گفته شده، شخصی که بیشتر از همه دوسش داشته و اون هنوز معنی این کلمات رو نمیدونه. در یک زمان مشخص ، در قاره تلسیس. یک جنگ بزرگ که قاره رو به دو قسمت شمالی و جنوبی تبدیل کرده بود ، بعد از چهار سال به پایان رسید، و مردم به نسل جدید خوش آمد گفتن. وایولت اورگاردن، دختر جوانی که به اسم "سلاح" شناخته میشه، میدان جنگ رو ترک کرده تا زندگی جدیدی رو در خدمات پستی "سی اچ" شروع کنه. در اونجا، اون تحت تاثیر "عروسک های خاطرات اوتوماتیک" قرار میگیره، عروسک هایی که افکار مردم رو در خود نگه میدارن و اونارو به کلمات تبدیل میکنن. وایولت کار خودشو به عنوان یک "عروسک خاطرات اوتوماتیک" شروع میکنه، و با احساسات انسان ها مختلف و شکل های گوناگون عشق روبرو میشه و اون تمام این مدت به دنبال معنی اون کلمات میگرده.
تابستان آنو، که هر چند سال یک بار می آید و در آن قدرت هیولاها در برج به لطف خدای آنو کاهش می یابد، سرانجام فرا رسیده است. ارتش های پادشاهی اوروک که از زمان ماجراهای گیل و کی دهه هاست در حال بازسازی و نبرد هستند، اکنون برای فتح طبقات بالاتر برج، سنگرهای خود را در طبقه اول مستحکم می کنند. علاوه بر ارتش اوروک، بی شمار ماجراجو نیز به امید یافتن گنجی افسانه ای که گفته می شود در طبقه بالای برج پنهان شده است، به مسکیا، اولین دژ ساخته شده در طبقه اول برج، جذب شده اند.
ریوسوکه کاگا، پسر نوجوانیه که از نظر عشقی درمونده شده. یه روز بارونی در حال برگشتن به خانه بود که دختری با چشمهای قرمز رو میبینه. دختر خیس شده بود. به ریوسوکه رفتار با زنان رو آموزش داده بودن، بنابراین به دختر کمک میکنه و بهش اجازه میده به خونه ش بیاد و خودش رو خشک کنه. ریوسوکه اصلا تصورشم نمیکرد که این دختر مرموز….
در روز اول مدرسه دختر زیبایی به نام هاروهی سوزومیا خود را به عنوان کسی که “علاقه ای به انسان های معمولی ندارد” معرفی می کند. او از هر گونه بیگانه، سفر کننده در زمان، لغزنده یا اسپر درخواست می کند که به او بپیوندند. کیون پسری که جلوی هاروهی نشسته و تنها شخصی است که با او صحبت می کند، رفتار عجیب و غریب او را تماشا می کند. با دیدن اینکه هاروهی به همه باشگاه های مدرسه می پیوندد و سپس ترک می کند، کیون به طور ناخودآگاه به هاروهی ایده ای می دهد که باشگاه خودش را بعد از مدرسه تشکیل دهد. سپس کیون و چند نفر دیگر خود را در برگاد سوزومیا هاروهی (S.O.S. Brigade) که با شعار “جهان را با سرگرم کردن آن نجات دهید” فعالیت می کند، به طور واقعی کشیده شده اند.
در آکادمی سنت میخائیلوف، اوریبه مافیو با پسری نقره ای به نام الکساندر آشنا می شود. او یک قواسر است، موجودی که می تواند آهن را دستکاری کند و قدرت خود را از شیر مادر می گیرد. رمز و راز پیرامون یک نماد، آکادمی را به محیطی برای درگیری بین Qwaser های مختلف تبدیل می کند.
در دنیای مملو از موجوداتی خطرناکی به نام youma دختر جوانی با چشم های نقره ای به نام Clare که از طرف سازمانی که دخترانی جوان که نیمی youma هستند را آموزش می دهد به نابودی این موجودات می پردازد. با در نظر گرفتن همراه کردن پسر جوانی با خود و از دست دادن کنترل خود به نیمه ی youma و با Awakening شدن به او ماموریت های خطرناک تری محول می شود.
میرای کوریاما تنها بازمانده قبیله مبارزان دنیای ارواحه که قدرتی دارن از خونشون به عنوان سلاح استفاده کنن. به همین صورت به میرای وظیفه داده شده که "یومو"ها رو شکار کنه و بکشه - موجوداتی که گفته میشه از احساسات منفی انسان ها به وجود اومدن. یه روز وقتی میرای روی سقف مدرسه توی افکار عمیقش فرو رفته بود، آکیهیتو کانبارا رو میبینه که یه نیمه یومو در فرم انسانیه. میرای که ترسیده خونش رو سلاح میکنه و وارد بدن آکیهیتو میکنه و میفهمه که اون یه موجود نامیراست. از اونجا به بعد این دوتا با هم دوست میشن ولی میرای هنوز سعی داره اونو بکشه. به مرور آکیهیتو قانعش میکنه ک وارد کلوپ ادبیات مدرسه بشه که 2 تا دیگه از مبارزان دنیای ارواح قدرتمند هم داخلش هستن.
هفت مدرسه دائما در حال "جنگ"با یک دیگرند,و دانش آموزان_مذکر و مونث_به جنگجویان حرفه ای تبدیل شده اند و با مدارس دیگر دائما میجنگند.زندگی و سرنوشت آنها بوسیله ی جواهرات عجیبی که شامل روح و سرنوشت جنگجویان دوره ی سانچوکیشی هدایت میشود.یک دختر,سونساکی هاکافو,اخیرا به ژاپن منتقل شده است و قصد دارد هفت مدرسه را متحد کند همتای هفت کشور در گذشته.ولی,مانند همه ی قهرمان ها,یک تاریکی در کنار سرنوش او قرار دارد,و در اطراف کسانی هستن که مبارزه میکنند که رشته های سرنوشت را پاره کنند زندگی شان را خود رقم بزنند.
هوتارو اورکی، پسر دبیرستانیای که به کمکاری عادت دارد، به درخواست خواهر بزرگترش به باشگاه ادبیات کلاسیک میپیوندد. در آنجا، با چیتاندا اِرو، دختری آرام و زیبا اما بسیار کنجکاو، فوکوبه ساتوشی، پسر خندهرویی با حافظهای خارقالعاده، و ایبارا مایاکا، دختری کوتاهقد و سختگیر آشنا میشود. آنها برای حل معمایی که ۴۵ سال پیش رخ داده است، دست به کار میشوند. سرنخهای این معما در مجموعهای قدیمی از آثار اعضای پیشین باشگاه کلاسیک، با نام "هیوکا"، پنهان شده است.
در آینده ای نزدیک در سال ۲۱۳۰ جنگ جهانی سوم خسارات بسیار زیادی را به جهان وارد کرد. در یک منطقه آلوده بسیار بزرگ در ژاپن به وجود آمد که بنام Blackspots معروف است. دیوارهای بلندی در کل این منطقه برای قرنطینه و جدا کردن این منطقه از سایر مناطق ساخته شد. در میان نجات یافتگانی که در این منطقه زندگی میکردند و درBlackspots رها شده اند کسانی پدیدار شدند که قدرتهایی غیر طبیعی در اختیار دارند و به آنها Needlessگفته میشودNeedlessها انسانهایی هستند که در اثر آلودگی های موجود در آن منطقه به نوعی بیماری مبتلا شده اند ( همانطور که انسانها بیان میکنند ) و قادر هستند که از قدرتهایی غیر عادی که در تصور هیچ انسانی نمیگنجد استفاده کنند. قدرتهای آنها شامل : حرکت اجسام، قدرتهایی درکنترل چهار عنصر اصلی (آتش، باد، آب، خاک)، کنترل شدت جاذبه زمین، انقباظ، رادیو اکتیو، مغناتیس و بسیاری قدرتهای دیگر. آنها را با قدرتهایی که دارندتوصیف میکنند. دیگران که از قدرت این افراد میترسند آنها را طرد کردند و آنها را Needlessنامیدند ...