جیا یوئِی، مردی خسیس که تمام عمر خود را صرف جمعآوری ثروت کرده است، در اوج جوانی به بیماری لاعلاج مبتلا میشود و متوجه میشود که تنها ده روز تا پایان زندگیاش باقی مانده است. او که به پوچی ثروت اندوخته شده پی میبرد، تصمیم میگیرد با همراهی دوستان خود، تمام ثروت خود را در این ده روز باقیمانده خرج کند و از زندگی لذت ببرد.
سه مرد جوان با ویژگیهای شخصیتی کاملاً متمایز، پس از ترک زندگی شهری بزرگ، به زادگاه خود، یعنی روستای کهن «یوننان» که قدمتی هزارساله دارد، بازمیگردند. در آنجا، هر یک از آنها مسیر ماجراجویانه و رؤیایی منحصر به فرد خود را در پیش میگیرد.
در حین حضور در جمع به جای خواهر بزرگتر مرحومش، ژیهوا به طور تصادفی با یین چوان، که در جوانی به او علاقه داشت، برخورد می کند. همانطور که خاطرات قدیمی تداعی می شوند، ژیهوا به آرامی داستان پیچیده این سه نفر را کشف می کند...
در قرن 21 ام در شهری در شمال چین کوهی با منابع طبیعی و معدنی غنی وجود دارد که باعث می شود صاحبان آن صاحب ثروت فراوان شوند. آنها با پول همه چیز را تغییر می دهند اما مشکلات و مصیبت هایی برای کشاورزان کوه به وجود می آورند و…
در پایان دوره جنگهای متمادی چین، دو ایالت چین و ژائو در نبردی طولانی درگیر هستند. لی هائو لان، دختر رئیس بازرسان ژائو، پس از توطئه نامادری خود از خانهاش بیرون رانده میشود. او که هیچ چیز ندارد، به عنوان برده فروخته میشود و توسط لو بو وی خریداری میشود که با هوش و زیرکی موفق میشود هائو لان را با ینگ یرن، یکی از اعضای خاندان سلطنتی چین که به عنوان اسیر در ژائو زندگی میکند، ازدواج کند. اما حضور هائو لان و بو وی در کاخ ژائو شعله جنگ خطرناکی را روشن میکند،