در نوامبر سال 1939، تلاش "جرج السر" برای ترور "آدولف هیتلر" به شکست میانجامد و او دستگیر می شود.مدت زمانی که او درون سلولش است، حوادثی را به یاد می آورد که باعث شد او چنین ریسکی کند و خطرش را به جان بخرد...
سال 1975 در دهکده ای کوچک پسری هفده ساله به نام الیستر بر اثر اختلافات مذهبی یکی از همسایه های خودشان که پسری نوزده ساله به نام جو گریفین بود را به قتل می رساند. جیم که آن موقع یازده ساله داشته است شاهد قتل بوده و اکنون پس از سال ها نتوانسته ضربه ی روحی آن ماجرا را فراموش کند. الیستر به اعدام محکوم شد ، اما پس از دوازده سال آزاد می شود و اکنون الیستر سعی می کند تا به جبران این اشتباهش که او را سال ها آزار داده است بپردازد. اکنون می خواهد به ملاقات جیم برادر کوچکتر کسی که کشته است برود …
بيماري مسري مرموزي دنيا را تهديد مي کند. روان پزشکي اهل واشينگتن به نام «کارول بنل» (کيدمن) ريشه ي اين بيماري را در موجودات فضايي کشف مي کند و در مي يابد که تنها راه نجات بشر از شر بيماري در وجود پسرش (باند) است. او به کمک همکارش «بن دريسکول» (کريگ)، بايد راهي براي درمان اين بيماري پيدا کند پيش از اين که همه ي دنيا نابود شود....
جنگ جهانی دوم است و ارتش روسیه توانسته تا ۱۲ کیلومتری برلین نفوذ کرده و آنجا را محاصره کند. اختلاف بین افسران آلمانی بالا گرفته و تعدادی از آنها قصد ترک برلین را دارند و عده ای دیگر به او وفادارند و قصد ماندن در برلین را دارند .عده ای از افسران به هیتلر پیشنهاد ترک برلین را میدهند که او قبول نمی کند و قصد مقابله با روس ها را دارد و این در حالیست که روس ها هر لحظه به شهر نزدیک میشوند. نقشه های هیتلر برای حفظ برلین با شکست مواجه میشود… ( این فیلم چند روز پایانی حکومت هیتلر را نشان میدهد )
به مدت دو هفته ، 20 شرکت کننده مرد برای بازی در زندان و زندانبان استخدام می شوند. "زندانیان" باید قوانین به ظاهر ملایم را دنبال کنند و به "نگهبانان" گفته می شود بدون استفاده از خشونت فیزیکی نظم خود را حفظ کنند.