ابی برای به دست آوردن پسری که از دوران دبستان عاشقش بوده، یک رقاص محلی به نام سانتا مونیکا را استخدام میکند تا هر آنچه را که در مورد اعتماد به نفس نیاز دارد به او آموزش دهد.
رویارویی یک زن کهنه سرباز جنگ افغانستان با پدربزرگ کهنه سرباز جنگ ویتنام در خانه خانوادگی کنار دریاچه، در حالی که زن با روح دوست صمیمی و درگذشتهاش ارتباطی مرموز دارد...
دو فضانورد که در شاتل فضایی از کار افتاده خود با امید اندکی به نجات سرگردانند، در مورد اینکه آیا بهتر است روزهای باقیمانده خود را به عنوان دوستان بگذرانند یا چیزی بیشتر بحث می کنند.
در لحظهای که مدی در آستانه از دست دادن خانهاش قرار دارد، به یک آگهی شغل جذاب برخورد میکند: یک والدین در حال جستجوی کسی هستند تا پسر ۱۹ سالهای که درونگرا است را قبل از ورود به دانشگاه از پوست خود بیرون بیاورد. او تنها یک تابستان فرصت دارد تا او را به یک مرد تبدیل کند یا ...
ونسا پس از مرگ بهترین دوستش جنیفر سفری تک نفره را آغاز می کند. با این حال، زمانی که جنیفر را در آشپزخانه اش ایستاده و ادعا می کند که یک فرازمینی است، می یابد، برنامه های مراقبت از خود تغییر می کند...
فیلم «نبرد دو جنس» درباره مسابقه تنیس سال 1973 بین «بیلی جین کینگ» و «بابی ریگز» می باشد که به پر بیننده ترین رویداد ورزشی تلویزیونی تاریخ تبدیل گردید...
این فیلم کمدی عاشقانه در مورد دختر و پسری است که با وجود فاصله زیادی که بین محل زندگی شان وجود دارد (هر کدام در شهتری متفاوت)، سعی دارند عشق شان را زنده نگه دارند...
جو دیکون، یکی از معاونان کلانتری شهرستان کرن، برای انجام یک ماموریت کوتاه مدت جمعآوری شواهد به لس آنجلس فرستاده میشود. اما او به جای انجام ماموریتش، درگیر پروندهی یک قاتل سریالی میشود که ساکنان شهر را به وحشت انداخته است.
یک راننده اوبر آرام و محتاط به نام استو، کارآگاهی را سوار می کند که به شدت به دنبال یک تروریست خونخوار و سادیست است. طولی نمی کشد که این راننده خود را در میان تجربه های جدید اما خطرناک و وحشتناکی می یابد. حال این راننده در حین اینکه باید از خودش مراقبت کند و عقل و هوشیاری خود را حفظ کند، باید با مسافر خود همکاری کند و رتبه بالای خود در اوبر را حفظ کند...
نویسندهای به نام اگی ویگز، که در غم از دست دادن پسرش سوگوار است، هدف جدیدی را در کشف راز ناپدید شدن همسر همسایهاش، نیل جارویس، و معاملات مشکوک او مییابد.
داستان درباره یک کارشناس خرید مسکن به نام شیلا (Drew Barrymore) در لس انجلس است که می میرد و دوباره زنده می شود. شیلا پس از زنده شدن متوجه میشود علاقه زیادی به گوشت و خون انسانها پیدا کرده است. حال شوهر او جوئل (Timothy Olyphant) تصمیم دارد در راه تهیه گوشت و خون انسان به همسرش کمک کند...