یک رویداد غیرمنتظره، زندگی زنی را به کلی دگرگون میکند و او را به دنیای پرشور رقص لسآنجلس میکشاند. او در این دنیای جدید، با چالشهای بزرگی روبرو میشود.
فردی از گذشته جولیا با انگیزههای منفی بازمیگردد. گابریل رازهایی دارد که از افشای آنها میترسد، زیرا نگران است همه چیزش را از دست بدهد. متن به این موضوع میپردازد که آیا رابطه آنها در مواجهه با این رازها دوام خواهد آورد یا خیر.
پروفسور امرسون حقیقت را در مورد جولیا میفهمد، اما جولیا دیگر منتظر او نیست و میخواهد رابطه خود را با او تمام کند. گابریل تلاش میکند تا قبل از اینکه جولیا با شخص دیگری آشنا شود، او را دوباره به دست آورد.
بارنابی، جوانی 29 ساله، بیکار و بیپول است. او از سوی دوست دخترش ترک شده و در ماشین خود زندگی میکند. اما سرنوشت به او لبخند میزند و او دوباره با مدیسون، دوست قدیمی خود، ملاقات میکند. مدیسون به بارنابی کمک میکند تا زندگی خود را تغییر دهد و در این مسیر، عشقی بین آنها شکل میگیرد.