وقتی "جان استوارت" به دوست دختر "ویک کمپبل" پنااه می دهد، "ویک" از او روی برمی گرداند.او برادر "استوارت" را به قتل رسانده و چند تبهکار را استخدام می کند تا او را آزار دهند...
پس از مراسم ازدواج ویل کین کلانتر شهر هادلی ویل، هنگامی که به قصد ایجاد زندگی جدیدی همراه زن زیبایش خیال ترک شهر را در سر دارد، خبردار میشود که فرانک میلر تبهکاری که چند سال پیش به زندان فرستاده با قطار نیمروز و به قصد انتقام از او به آن شهر خواهد آمد. دوستانش می کوشند تا وی را ترغیب به ترک شهر نمایند، اما او فرار را چاره کار نمی داند و تصمیم می گیرد تا با آن فرد و هم دستانش مواجه شود و…
پس از حمله خشونتآمیز به ستوان ادوارد گارنت، همکار افسرش، سروان کرن شفر از سوارهنظام، در دادگاه نظامی محاکمه میشود. بعدها، او دوباره به ارتش و هنگ کاستر در فورت لینکلن داکوتا میپیوندد و گروهبان میشود، جایی که با دشمن قدیمی خود روبرو میشود.
"وس مک کوئین" از زندان می گریزد تا آخرین کار خود را به اجرا بگذارد.او علاقه ای به همدستان جدید خود جز دختری به نام "کلرادو" ندارد.شاید برای او وقت فرار کردن و کنار کشیدن از این کار رسیده اما برای زنده یا مرده او جایزه تعیین شده و...
در بحبوحه جنگهاى داخلى امريكا .« مايك مكوم » ( فلين ) را ، به رغم شجاعتهايش ، از ارتش شمالى ها بيرون مىاندازند و او هم آرام آرام به كارهاى خلاف روى مىآورد . تا اين كه به نوادا مىرود و پس از راه انداختن قمارخانهاى بزرگ با مردى به نام « استنلى مور » ( بنت ) در معدن نقره ى او شريك مى شود .
اسبی گم میشود و مردی بخاطر اسب وحشی توسط سرکارگرش سرزنش میشود. کلنل باونلی به هرکس که بتواند سوار پالومینو شود مزرعهاش را هدیه میدهد. کن این چالش را قبول میکند و ...
جان دروری وارد شهر میشود و پس از نجات جان یک اسب، مورد استقبال مردم قرار گرفته و از او به عنوان یک قهرمان یاد میشود. مردم از او میخواهند که در مبارزه با شخص مرموزی به نام «هاوک» که سالهاست آنها را با سرقت، آتشسوزی و قتل آزار میدهد، رهبریشان کند.