«جان کانستنین» به خاطر ارتباطش با موجودات ماورای طبیعی شهرت دارد. او به خاطر خودکشی یک بار به جهنم رفته است، اما دوباره به زندگی بازگشته تا شاید با انجام اعمال خوب، جایی در بهشت برایش پیدا شود. بعد از داخل شدن در یک سری از ماجراها، او در میابد که شیاطین قصد دارند با شکستن محدودیتها به دنیایی انسانها وارد شوند و او پا در راهی می گذارد که نهایتا به نبرد مستقیم با شیطان منتهی می شود.
"دیویس" خانه رویایی اش را می سازد و او را به بکی بعنوان هدیه خواستگاری می دهد. اما او پیشنهادش را ردمیکند و "دیویس" هم خانه را ترک می کند و به شهر خودش بازمی گردد. اما در شهر با دختری دیگر آشنا می شود و...
به اقامتگاه و کازینو در لاس وگاس خوش آمدید، جایی که می توانید هر کاری را که می خواهید انجام دهید، اما تیم ناظر مدام نظارت هایی رو دارند. فقط به یاد داشته باشید: آنچه در وگاس اتفاق می افتد در وگاس می ماند.
مکنزی مورفی که یک زن جوان و بد دهن است برای دیدن و کمک خواستن از خواهر ثروتمندش به ویلای بزرگش در گرینویچ میرود. ولی خواهرش توسط اف بی ای دستگیر میشود و در ازای کمک از مکنزی درخواست میکند تا مراقب بچههای آقازادهاش باشد...