فیلم داستان مردی است که در نیروگاه هسته ای کار میکند. او در مورد شرایط نیروگاه نگران است، اما دولت به حرفش گوش نمیکند. تا اینکه یک روز بر اثر وقوع زلزله، نیروگاه دچار انفجار شده و فاجعهی هسته ای به بار می آورد...
هو ته (Joo Won) یک بازرس جنایی ماهر است که مسئول پرونده قتل های زنجیره ای می شود. با کمک او کارآگاهان درچند قدمی دستگیری مجرم قرار می گیرند و همان زمان مظنون، درگیر حادثه تصادفی می شود که مقصر حادثه فرار می کند. هو ته به همه قول می دهد که راننده متخلف را دستگیر می کند و پس از بررسی هایش متوجه می شود که راننده فراری، یون جین سوک (Kim A-Joong) است. هو ته وارد آپارتمان شخص می شود و وقتی می فهمد آن زن، لی سوک جا (عشق اولش در کالج) است، جا می خورد. او به زودی متوجه می شود که این زن یک سارق حرفه ای است…
در ابتدا انسان ها و هیولاها بطور مسالمت آمیزی کنار هم زندگی می کردند و دیو ها در زندانی تاریک زندانی شده بودند . سالیان سال " خدای جنگ " بر فلوت خود می نواخت و از خروج دیوها جلوگیری می کرد. درب های زندان باید در سه هزارمین روز باز می شدند ولی اشتباه سه الهه همه چیز را بهم ریخت و شیطان درون دیوان بیدار شد و آنان فلوت را بدست آوردند. الهه ها محکوم به جبران اشتباه خویش بودند. تنها جادوگری جوان می توانست کمکشان باشد. " ووچی " جادوگری لات و حقه باز .....
این درام، زندگی "کیم جون" را به تصویر میکشد که در دوران گوریو به عنوان برده زندگی میکرد. او با تلاش و پشتکار خود، از بند بردگی رها شده و به بالاترین مقام نظامی در دربار امپراتور گوجونگ میرسد. کیم جون همچنین با سرنگونی حکومت فئودالی، به قدرتمندترین مرد کشور تبدیل میشود. حمله مغولها به کره، از جمله وقایع مهمی است که در زمان او رخ میدهد.