کاسپر، جسپر و جاناتان، سه دزد خلاق، به همراه شیر همیشه گرسنهشان، در شهر کوچک کاردمومه زندگی میکنند. در این شهر، یک پلیس عادل و مهربان و عمه سفت و سخت سوفی زندگی میکنند.
کسپر برنتسن یک استندآپ کمدین موفق است که هر آنچه می تواند آرزو کند دارد، اما یک روز همه چیز تغییر می کند. او همزمان با پایان دادن به رابطه دوستش متوجه می شود که به شدت بیمار است...
پینکی در کودکی پدر خود را از دست داده است و فردی به نام انگشت دراز او را بزرگ کرده است. انگشت دراز دزد دریایی است. او به همراه کاپیتان دندان خنجری برای تصاحب گنج لاما راما به آن سرزمین می رود. پینکی نیز به طور اتفاقی با آنها همراه شده و باعث می شود که آنها به سرزمین لاماراما راه پیدا کنند...
داستان درباره ی افسانه ی ثور به نام هیردال 4300 است که گروهی افراد با قایقی از چوب بالسا از اقیانوس آرام میگذرند. این افسانه مربوط به سال 1947 که درگیری هایی بین کلمبیا و آمریکای جنوبی در پلینزی در حال اتفاق است...
سه خلافکار سطح پایین (یا «کماهمیت») بالاخره شانس ارتقاء و صعود در سلسله مراتب جرم و جنایت را به دست میآورند، اما در نهایت، همه چیز را به بدترین شکل ممکن و به شیوهای فاجعهبار به هم میریزند و نابود میکنند.
به نظر می رسد یک شهر کوچک نروژی که زمستان های گرم و ریزگردهای خشن را تجربه می کند به سمت "راگناروک" (نبرد نهایی بین خدایان و قدرت های شر) دیگری هدایت می شود، مگر اینکه کسی به موقع مداخله کند