یک استاد دانشگاه انگلیسی سعی دارد مشکلاتش را با همسر خود که قصد ترک کردن او را دارد، حل کند و در عین حال مشغله های بسیار دیگری نیز در زندگی او بوجود آمده است...
نیویورک، اوایل دهه ی ۱۹۹۰٫ «فرانک پیرس» (کیج)، راننده ی آمبولانس شیفت شب در آستانه ی فروپاشی روانی است. «فرانک» همواره از این که موفق به نجات جان زن جوانی به نام «رز» نشده، احساس عذاب وجدان می کند. تا این که دل باخته ی «مری» (آرکت)، دختر سابقا معتاد «آقای برک» جانسن می شود. «آقای برک» مردی است که بر اثر سکته ی قلبی به حالت اغما رفته و «فرانک» او را به بیمارستان رسانده است….
یک مرد تازهازدواجکرده بر روی گردن خود یک توده عجیب پیدا میکند که به او توانایی میدهد هر طور که میخواهد افراد یا اشیا را تغییر شکل دهد. همسرش بسیار ناراحت است. در همین حال، مدیرعامل شرکت Smilecorp از این مرد و تواناییاش باخبر میشود و راهی برای تسلط بر جهان میبیند، به شرطی که بتواند آن مرد را زنده دستگیر کند.