Spymaster: این فیلم به مدت شش دهه را دنبال می کند ، زیرا جان لوکاره آخرین و شخصی ترین مصاحبه خود را ارائه می دهد، که با فیلم های بایگانی کمیاب و حکایت های دراماتیک قطع شده است. این فیلم در پس زمینه جنگ سرد طوفانی قرار دارد که تا به امروز ادامه دارد...
داستان فیلم در عصر حاضر و در هامبورگ آلمان اتفاق می افتد. مردی اسرارآمیز و فراری و شکنجه شده تا حد مرگ با ملیت نیمه چچنی نیمه روسی، به شهر هامبورگ می آید و ناامیدانه در جستجوی کمک و بازیابی ثروت پدر روسی اش است. هیچ چیز در مورد این مرد جوان درست به نظر نمی رسد و کسی نمی داند که او دزد است یا قربانی و در اصل چه هدفی دارد؟ زن انگلیسی جوانی که بانکدار خصوصی و وکیل است، مصمم می شود تا از حقوق او دفاع کند. در همین حین، این دو تحت نظر رئیس یک واحد جاسوسی آلمانی (با بازی هافمن) هستند که در تلاش است تا قطعات پازل را کنار هم بگذارد ولی زمان زیادی در اختیار ندارد...
داستان فیلم، داستان فرد اول سازمان بریتانیا به نام «کنترل» ( جان هرت ) است که با یک اسم رمز به نام «سیرک» شناخته می شود. او یکی از جاسوسان ماهرش به نام «جیم پردیوکس» ( مارک استرانگ ) را برای ماموریتی می فرستد. جیم مامور است تا ژنرالی مجارستانی که به نظر عنصری تهدید کننده است را تفتیش کند. اما او توسط نیرو های شوروی دستگیر و زخمی می شود، از طرفی کنترل هم به همراه دستیارش «جورج اسمایلی» ( گری الدمن ) می خواهند اوضاع را مرتب کنند که در اقدامی تعجب برانگیز توسط سازمان های جهانی باز نشسته می شوند...
«جاستين کوئيل» (رالف فاینس) يک ديپلمات بریتانیایی است که در کنيا کار می کند. به زودی مشخص می شود «تسا» (راشل وایز) همسر جوان جاستین، طی حادثه ای در بزرگراه کشته می شود. به جاستین می گویند که همسرش در جريان حمله سارقين در يک بزرگراه بقتل رسيده است. اما جاستين دليل مذکور را نمی پذيرد چرا که احتمال می دهد همسرش بخاطر فعاليتهایي که عليه يک شرکت دارو سازی انجام داده کشته شده است...
سال 1999. «اندي آزنارد» (برازنان) مأمور متين سازمان هاي جاسوسي بريتانيا به خاطر شيطنت ها و بدهي هايش به پاناما تبعيد شده است. او براي اين که موقعيت دستش بيايد، نزد «هري پندل» (راش) مي رود، خياطي انگليسي که مشتري هايش آدم هاي معروف و ثروتمند هستند. «اندي»، «هري» را وسوسه مي کند تا براي او خبرچيني کند...
یک هنرپیشه آمریکایی که میل به دروغگویی دارد، به زور توسط موساد، سازمان اطلاعات اسرائیل، استخدام میشود تا با تظاهر به دوست دختر برادر مردهاش، یک بمبگذار فلسطینی را به دام بیاندازد.
در رمان «تله»، نوشته جان لو کاره، جاسوس بریتانیایی به نام «الک لیماس»، جاسوس لهستانی «یانوشک» را به آلمان شرقی میفرستد تا صحت وجود سایتهای موشکی را تأیید کند...
"الک لیامز" جاسوس بریتانیایی که درجنگ سرد به آلمان شرقی فرستاده شده است.او از بازگشتن سر باز می زند و تصمیم می گیرد به ماموریت دیگری روبرو شود که ممکن است آخرینش باشد...
اتفاقات این مینیسریال در اواخر دهه 70 میلادی رخ میدهد و یک بازیگر آتشین و ایدهآلگرا به نام چارلی را دنبال میکند که پس از اینکه با فرد مرموزی به نام بکر در اوقات فراغتش در یونان ملاقات میکند، تصمیم و عزمش مورد آزمایش قرار میگیرد. به صورت آشکار میشود که نیت و قصد بکر آنچه که به نظر میرسند، نمیباشد و برخورد چارلی با او سبب شده تا چارلی گرفتار یک طرح پیچیده از سوی جاسوس بسیار ماهری به نام کرتز شود. چارلی نقش یک مامور دوجانبه را برعهده میگیرد، در حالی که از صداقت و سرسپردگی خود نامطمئن است.