لیوبا پس از فرار از همسرش، در یک خلوتگاه مرموز با دوستانش درگیر آیینهایی سورئال و کشف رازهای تاریک میشود که او را در برابر دو راهی وحشتناکی قرار میدهد: فرار یا پذیرش سرنوشتی شوم.
این داستان درباره کیکی است، یک مادر تنها و زندانی سابق که تلاش میکند زندگیاش را دوباره بسازد و حضانت دختر نوجوانش را پس بگیرد. اما همه چیز با بازگشت همسر سابقش که یک قاچاقچی مواد مخدر خشن است، به هم میریزد. برای محافظت از خود و دخترش، او باید همسر سابقش را بدون اینکه گیر بیفتد، از سر راه بردارد.
لیوبا از شوهر بدرفتارش فرار کرده و به خلوتگاهی مرموز میرود. مواجهه با آیینها و کابوسهای عجیب، رازهایی را آشکار میکند و او باید بین فرار یا پذیرش سرنوشتی دهشتناک یکی را انتخاب کند.
نیکیتا، مأمور سابق اسپتسناز، برای تصرف یک کارخانه توسط کارفرمایش، نیروی امنیتی آن را خنثی میکند. اما متوجه میشود کارخانه متعلق به یک جنگسالار خطرناک است.
در نیو یورک، زنی بنام «جولیت» که در بیمارستان عمومی بروکلین کار می کند به تازگی با دوست پسرش بهم زده و تصمیم دارد به خانه ای جدید نقل مکان کند تا تنها زندگی کند. در آپارتمان جدیدش او با مردی بنام مکس آشنا می شود که...