این فیلم داستان گروهی از پستچیها را روایت میکند که مأموریت پیدا میکنند تا صاحبان نامههای مرده را بیابند. این نامهها حاوی پیامهای مهمی هستند که زندگی گیرندگان را تحتالشعاع قرار میدهد.
در ایام کریسمس، کیت صاحب یک مغازه عتیقهفروشی در محلهای در حال بازسازی است. آشنایی اتفاقی او با مردی به نام مارک در اتوبوس، منجر به شکلگیری احساسی بین آنها میشود.
گریس و تونی از دو خانواده مجزا هستند که در کار هم تزیین خانه را برای کریسمس انجام می دهند. متأسفانه خانواده آنها تا زمانی به یاد می آورند همیشه در خصومت بوده اند. اما در این فصل تعطیلات، آنها باید سعی کنند راهی بیابند تا همه را به همکاری وادار کنند تا بتوانند در یک مسابقه شهری برنده شوند که بتواند مشکلاتمعیشتشان را حل کنند...
کارلی و جیسون که هیچ شباهتی به هم ندارند، در یک برنامه آشپزی برای رسیدن به آرزوی خود که داشتن رستوران است، رقابت میکنند. اما در این میان، عشق نیز سر و کلهاش پیدا میکند و باید دید که کدامیک برای آنها اهمیت بیشتری دارد؟...
در ابتدای فیلم راب پسر نوجوان دبیرستانیای را نشان میدهد که دوست دارد اولین تجربه اش را انجام دهد و با کلوچهای شبیه به میمون بازی میکند و سگش فریزی این کلوچه را هنگامی که روی میمون راب است میلیسد، برادر کوچکتر راب از این جریان فیلمی میگیرد و آن را به تمامی دوستان راب بلوتوث میکند و راب از دیگر همکلاسیهایش و به خصوص دختران خجالت میکشد اما یکی از همکلاسیهای دخترش (هیدی) که او را در این حال میبیند به او پیشنهاد بازی میدهد و پس از مدتی اتفاقاتی برایشان میافتد و راب متوجه خیانت او میشود....
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...