رویای تشکیل خانواده برای زوجی جوان با هجوم پارانوئیا و موجودی شیطانی به کابوسی وحشتناک تبدیل میشود. آنها برای زنده ماندن در این نبرد نفسگیر تلاش میکنند.
یک سایبورگ از تأسیساتی که در آن ایجاد شده است فرار می کند. او با کمک یک کلانتر محلی سعی می کند از دست دانشمندان خطرناکی که او را خلق کرده اند فرار کند.
جیسون کرید دانشجوی وسواسی فیلمسازی که به همراه استادش و تعدادی از دانشجویان دختر و پسر دیگر برای ساخت فیلمی ترسناک به جنگل پنسیلوانیا رفته اند، از رادیو خبرهاییی مبنی بر بروز بحرانی بزرگ و استیلای زامبی ها بر شهرها می شنوند. رایدلی، بازیگر اصلی فیلم که از پیشرفت کار ناراضی است، سوار اتومبیل گران قیمت خود شده و آنجا را ترک می کند. جیسون و باقیمانده گروه-دبرا، تونی، تریسی، الیوت- و استاد کلبی مسلک والکلی شان مکسول نیز سوار کاروان خود شده، و به سوی خانه های شان به راه می افتند. اما به زودی مجبور به جنگیدن با زامبی ها شده و در نهایت سر از خانه اشرافی و بزرگ رایدلی درمی آوردند. اما غافل از اینکه….
برادران ایرلندی «مک منوس»، بعد از کشتن تصادفی افراد گروهی مافیایی، فکر می کنند از طرف خدا برگزیده شده اند، و تصمیم می گیرند اعضای مافیا را یکی پس از دیگری به قتل برسانند، اما در همین حین یک مامور فدرال نیز به تعقیب آن دو می پردازد.