دوستان دوران راهنمایی شیزوکو سوکیشیما و سیجی آماساوا عهد می کنند که به رویاهای خود برسند. ده سال بعد، شیزوکو از رویای رمان نویس شدن دست کشیده و به عنوان ویراستار برای یک شرکت انتشاراتی کار می کند. سیجی در خارج از کشور است و همچنان رویای خود را دنبال می کند...
تادائو، مردی میانسال با اختلال اوتیسم، با وجود چالشهایی که در طول این انتقال با آنها روبرو میشود، توسط مادر مجرد خود تاماکو به طور غیرمنتظرهای به یک خانه گروهی منتقل میشود.
یک بازیگر نه چندان موفق در یک حمام عمومی جایش را با یک غریبه عوض می کند و لباس های او را می پوشد. طولی نمی کشد که می فهمد این غریبه یک قاتل حرفه ای بوده است...
کنتو اوهاشی (تاتسویا فوجیوارا) یک توسعهدهنده تازهکار موتور یونی است که در تیمی کار میکند که فضاپیمای بدون سرنشین هایابوسا را به فضا پرتاب میکند. پدرش، ایسائو (توموکازو میورا)، رهبر یک کاوشگر فضایی شکست خورده به نام نوزومی بود. اکنون، کنتو رویاهای خود و پدرش را دنبال میکند، در حالی که با غافلگیریهای غیرمنتظرهای که با سفر هفتساله هایابوسا همراه است، روبهرو میشود.
در دنیایی دیگر،جنگی بزرگ به پایان رسیده و دنیا را در بیماری و آلودگی فرو می برد."دکتر آزوما" از طرف دولت برای درمان جدید سلولها که ادعا می کند توانایی ترمیم بدن انسان و نجات بشریت را دارد پشتیبانی می شود.اما رهبر دولت که از قدرت خود محافظت می کند به او پشت کرده و...
جمعیت نابود شده توسط تروریست ها در اوایل قرن 21. انسان ها را به دو دسته تقسیم می کند که دسته ایی به ویروس آلوده شده اند، و دسته دیگر جان سالم به در برده اند که ...
اوسامو یک کارگر معمولی ساختمان است، اما درواقع خرج زندگی خود را با فروش اجناسی که با پسرش شوتا از فروشگاهها میدزدند، به دست میآورد. همسر او، نوبویو در یک خشکشویی کار میکند و چیزهایی که در جیب مشتریها جا مانده است را، میدزدد. او زن بسیار احساساتی است که به زندگی مشترکش علاقه زیادی دارد.دختر نوجوان آنها، آکی با کار در شوهای ناجوری در شهر، سهم خود را در تأمین مخارج خانواده انجام میدهد. مادربزرگ آنها، هاتسو معتاد به بازی با دستگاههای شرطبندی پاچینکو است. در روزی سرد، وقتی اوسامو و شوتا پس از دزدی از فروشگاهی به خانه برمیگشتند، دختر کوچکی را میبینند که از سرما میلرزید. اوسامو تصمیم میگیرد دختر بیپناه را برای چند روزی به خانه بیاورد. بر بدن کودک نشانههایی از خشونت وجود دارد و شبها تختش را خیس میکند. قلب پیر و شرور اوسامو برای این کودک نرم میشود و با وجود دیدن خبر گمشدن او در تلویزیون، تصمیم میگیرد که یوری را برای همیشه پیش خود نگه دارند و به او راههای دزدی را یاد دهند...