پیرو و الیزابتا که با وجود مخالفتها با هم ازدواج کرده بودند و سه فرزند داشتند، پس از مرگ پسر بزرگشان، فلاویو، دچار اختلاف شدید میشوند. دو فرزند دیگرشان، دنیس و سارا، برای آشتی دادن آنها، ترتیب سفر کریسمس به کلبهی پدربزرگ و مادربزرگشان را میدهند. اما نقشهی آنها با یک اتفاق غیرمنتظره از بین میرود و این رویداد باعث میشود تمام اعضای خانواده در طول یک شب طولانی، با گذشته خود و روابطشان روبهرو شوند.
جینیا، دختری هفده ساله، در مسیر پرفراز و نشیب و رمزآلود بلوغ، شور و هیجان و آشفتگی را تجربه میکند. ملاقات با آملیا او را با احساسات جدید و شوکهکنندهای روبرو میکند. اما جینیا تنها با درک و پذیرش این عشق، میتواند به هویت واقعی خود دست یابد...
مارتا سیزده ساله اخیراً به همراه مادر و خواهر بزرگترش به جنوب ایتالیا نقل مکان کرده است و برای یافتن جای خود تلاش می کند و بی قرار مرزهای شهری ناآشنا و تعلیمات کلیسای کاتولیک را آزمایش می کند...