پیرو و الیزابتا که با وجود مخالفتها با هم ازدواج کرده بودند و سه فرزند داشتند، پس از مرگ پسر بزرگشان، فلاویو، دچار اختلاف شدید میشوند. دو فرزند دیگرشان، دنیس و سارا، برای آشتی دادن آنها، ترتیب سفر کریسمس به کلبهی پدربزرگ و مادربزرگشان را میدهند. اما نقشهی آنها با یک اتفاق غیرمنتظره از بین میرود و این رویداد باعث میشود تمام اعضای خانواده در طول یک شب طولانی، با گذشته خود و روابطشان روبهرو شوند.
انیو دوریس، مؤسس بانک مدیولانوم، همزمان با فروپاشی تاریخی بانک سرمایهگذاری لمن برادرز در نیویورک، تصمیم گرفت تا خسارت تمامی ۱۱۰۰۰ مشتریای را که اوراق قرضه فاقد ارزش آن بانک را خریداری کرده بودند، پرداخت نماید. سپتامبر سال ۲۰۰۸، سرآغاز روایت زندگی این «بانکدار خوشقلب» است؛ داستانی که از دوران کودکی فقیرانه و شاد او در تومبولو واقع در استان پادوا آغاز شده و به تأسیس بانک مدیولانوم و دستاوردهای جهانیاش منتهی میشود.
آندریا، جراح مغز و اعصاب ، و سوفیا، مجری تلویزیون، ده سال است که ازدواج کرده اند، اما ازدواج آنها در آستانه شکست است. آنها به دنبال یک آزمایش علمی ناگهان خود را در بدن دیگری می یابند...
"روزنا" بر اثر بیماری قلبی رو به مرگ می باشد و تنها آرزویی که دارد این است که در کنار دخترش خاک شود، آن هم در قبرستانی که کاملاً پر شده. قبرستان هم قابل گسترش نمی باشد، زیرا کسی که صاحب زمین جنب قبرستان هست قصد فروش ندارد....
سال 1827. پس از دفن جسد «لودويگ و ان بتهوون» (اولد من)، «آنتون شيندلر» (کرابه)، دوست و ناشر آثارش نامه اي در کشوي ميز تحريرش پيدا مي کند که در آن، همه ي دارايي معنوي و آثارش را به زني مجهول که او را محبوبه ي ابدي اش خوانده، تقديم کرده است. «شيندلر»، تنها از سر کنجکاوي براي کشف اين تنها نکته ي مجهول زندگي «بتهوون»، جست و جوي خود را آغاز مي کند...
زنی روشن بین، پس از دیدن تصاویری عجیب، دیوار خانه همسر خود را فرو ریخته و اسکلتی پشت آن پیدا می کند. او با کمک روانشناس خود تلاش می کند راز این اسکلت را کشف کند...
یک کارگر وظیفه شناس در پی حادثه ای انگشت خود را از دست می دهد.برخلاف معلولیت جسمی،این حادثه موجب می شود او بیش از پیش درگیر گروههای سیاسی و انقلابی شود و...