جنگ جهانی اول به پایان رسیده است، اما رویدادهای مربوط به اولین انتخابات آزاد در ایتالیا،یک روستا را از هم می پاشد. پدر پیو با شیاطین شخصی خود مبارزه می کند و در نهایت به یکی از شخصیت های مورد احترام کاتولیک تبدیل می شود...
داستان در دنیای فاسد هنر معاصر شهر نیویورک اتفاق می افتد. جان کاپلان ، فروشنده هنر و مایکل روبینو ، رئیس بی رحم مافیای نیویورک ، برای پول ، هنر ، قدرت و عشق مبارزه می کنند...
مارکو، یک سرآشپز 35 ساله سابق، حرفه خود و هرگونه امیدی را برای بازگشت به اودینه در شمال ایتالیا برای پرستاری از پدر بیمارش رها کرده است. نوری از شادی به شکل اولیویا، یک استرالیایی با روحیه می رسد...
داستان دزدیده شدن جان پاول گتی سوم شانزده ساله و درخواست عاجزانهی مادر وفادارش که میخواهد پدربزرگ میلیاردر پسرش، جان پاول گتی اول را برای پرداخت باج متقاعد کند...
ال ماریاچی (آنتونیو باندارس) برای انتقام گیری بازگشته است . او قصد دارد ژنرال مارکوئز را که مسبب قتل همسر او و دخترشان بوده است را بقتل برساند . در همین حال فرد مشکوکی به اسم سندز (جانی دپ)که ادعا می کند مامور سازمان جاسوسی آمریکا است به ال ماریاچی پیشنهاد می دهد که برای کشتن مارکوئز به او کمک خواهد کرد . بزودی مشخص می شود که توطئه ای برای سرنگون ساختن رئیس جمهور فعلی مکزیک از سوی یکی از بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر به اسم باریلو که مارکوئز نیز با او همراه است ، در جریان است...
مکزيک، اوايل قرن بيستم. «تيتا» (کاواسوس)، سومين دختر خانواده است و طبق يک سنت محکوم است ازدواج نکند و همه ي عمر را به تيمار مادر بگذراند. پس از اين که «تيتا» شاهد ازدواج اجباري خواستگارش، «پدرو» (لئوناردي) با خواهر بزرگترش مي شود، بيشتر و بيشتر خود را با کار آشپزي سرگرم مي کند...
«سالواتوره/توتو» کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطهای عمیق بین او و آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، «آلفردو» میشود. توتو در یک شرط بندی بر سر آموختن فنون پخش فیلم و کار با دستگاه آپارات برنده میشود. بعدها او به خاطر حادثه ای که برای آلفردو رخ میدهد آپاراتچی سینما میشود، تا اینکه دختر زیبایی را میبیند و سخت به او دل میبندد اما ...
مارتین ادن در تلاش است تا از طبقه ی کارگر فاصله بگیرد و شرایط مالی و زندگی خود را بهبود بخشد. او به صورت جدی و با علاقه ی بسیار زیادی به دنبال آموختن است و امیدوار است که از این طریق بتواند به یکی از افراد سرامد جامعه تبدیل شود.
یک سرباز بازنشسته که از اختلال استرس پس از سانحه رنج میبرد، متوجه میشود که شهرش در حال نابودی میباشد. وی زندگی عادی خود را رها کرده و به پناهگاهی زیرزمینی میرود تا خود را برای حادثهای که باور دارد به وقوع میپیوندد آماده کند…