هنگامی که دو مرد همنام به یکدیگر دل میبازند، گویی همه چیز دست به دست هم داده تا آن دو در کنار هم قرار گیرند. اما آیا سرنوشت همیشه همانطور که انتظارش را میکشیدیم، رقم میخورد؟
یک خانواده نیویورکی در یک روز غیرمنتظره متوجه می شود که زندگی و خانواده می تواند گاهی اوقات شوک آور باشد، اما همچنین می تواند منجر به اتفاقات مثبتی شود...
هیدز با نیروی شیطانیش، هركول پسر زئوس و هرا، خدایان یونانی را به انسان فانی تبدیل می كند و به زمین می فرستد و تا زمانی كه هركول قهرمان واقعی نشود، نمی تواند نزد خدایان باز گردد. او پس از آموزش نزد فیلو موفق می شود تا شهر را از وجود هیولایی غول آسا نجات دهد و سپس عاشق مگ می شود و ...
"جودی" بعد از مرگ همسرش در شب ازدواجشان، تصمیم می گیرد تا به ارتش بپیوندد. تصمیمی که در ابتدا بسیار بد بنظر می آمد بعدها بهتر می شود. او به مقر ناتو در اروپا منتقل شده و با "هنری" فرانسوی آشنا می شود.آنها تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند و...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...
آتلانتا، سال 1873. یک روز دیگر شروع می شد (در واقع تشییع جنازه ملانی می باشد)، و اسکارلت مصمم است که رت (کسی که وقت و هزینه زیادی با «بل واتلینگ» صرف کرده است) را باز پس بگیرد. نخست، او به تارا می رود و در تارا با «سو الن» مرافعه می کند. سپس او را به چارلستون می رود، خودش را به مادر و دوستان رت معرفی می کند. اما وقتی او در یک موقعیت به خطر می افتد...