شب سال نو است. "دیوید" مردی الکلی به همراه دو دوست خود در گورستان نشسته و درباره دوستش "جرج" صحبت می کنند. "جرج" با او درباره افسانه ای صحبت کرده که آخرین فردی که در یک سال بمیرد باید تا انتهای آن سال "کالسکه ارواح" را رانده و روح کسانی را که می میرند جمع آوری کند. "دیوید" آخر شب بر اثر حمله قلبی از دنیا می رود و...
"ماریا" بالرینی 28 ساله و تنها است که دفترچه خاطراتی از طریق پست دریافت می کند.او به جزیره ای در نزدیکی استکهلم می رود جائی که با اولین عشقش "هنریک" برخورد کرده است.30 سال پیش او که برای گذراندن تعطیلات تابستانی اش در حال سفر بود با او آشنا می شود و هر دو عاشق یکدیگر می شوند...
"مگی" پس از جا ماندن از قطار با "دیوید" آشنا شده و شب را به همراه او می گذراند.آنها که پولی ندارند وارد یک کلبه تابستانی می شوند.مالک کلبه پیشنهاد اجاره به آنها را می دهد اما انگیزه دیگری دارد.در زندگی مشترک آنها باید با گذشته خود روبرو شده و با همسایه ها و مقامات روبرو شوند...
"اینگبرگ" مربی پیانویی است که دخترخوانده خود "نلی" را به سنین نوجوانی رسانده است.وقتی "نلی" هجده ساله می شود،پیدا شدن "جنی" کادر واقعی او "اینگبرک" را غافلگیر می کند."جنی" می خواهد او را به شهری بزرگ برده و در او را آموزش دهد تا یک متخصص زیبایی شود و...
مستاجرین یک مسافرخانه سوئدی منتظر دیدار دون کارلوس، خواننده مشهور اپرا از آرژانتین هستند. هنگامی که یک بازدید کننده غیرمنتظره از راه می رسد، او را با دون کارلوس اشتباه می گیرند...
در یکی از خیابان های باریک شهر قدیمی استکهلم، هتل سیتی واقع شده است. در آن شخصیت های مرموزی مانند "گریون" ، "بلومن" و دیگران زندگی می کنند. بازرس پلیسی به نام "گورانسون" در حال تعقیب سارق جواهراتی به نام، "الماس دزد" است...