سوپراستار قهرمان اکشن. معاناو در سن 30 سالگی در اوج کار خود بود که در حین فیلمبرداری در هاریانا دچار تصادف شد. معاناو که زمانی نام آشنا بود، اکنون در خفا زندگی می کند...
یک پلیس که به تازگی به شهری جدید منتقل شده و ارتقای درجه یافته ، با همسر خود به زندگی آرام و خوشحالی دارند. اما این پلیس که هر روزه شاهد جرایم و آدم ربایی هست تصمیم میگیرید …
«ونکاتاراتنام نایدو» به خاطر علاقه زیادش به فیلم شعله، نام خود را «جبار سینگ» می گذارد. طولی نمی کشد که او یک پلیس می شود و در شهر مادری اش به خدمت پردازد. «سیداپا نایدو»، خلافکار معروف شهر است و ...
چینتو کاپور ( ریشی کاپور ) و دبو کاپور ( راندهیر کاپور ) دو برادر که اختلافات خود را به دخترها و همسرانشان هم انتقال داده اند،با اینکه در همسایگی هم هستند مرتب در حال دعوا و جدالند, و برای اینکه از دیگری پیشی بگیرند آرزو دارند دخترشان را به جولی پسر ثروتمندترین مرد شهر شوهر دهند.با ورود سانی ( آکشای کومار ) و مکس ( جان آبراهام ) به خانواده آنان , برادران کاپور هر کدام تصور می کنند این دو همان جولی پسر ثروتمندترین مرد شهر است و…
چولبال پاندی ( سلمان خان ) یک پلیس وظفه شناس هست که به تازگی به همراه همسرش “راجو پاندی، به شهری جدید در هندوستان ( کانپور ) منتقل می شود و میخواهد در آنهجا زندگی خوبی را آغاز کند اما در این شهر اتفاقات ناگواری مانند قتل ، ادم ربایی ، تجاور و .. اتفاق می افتد . . .
سه پسر و سه دختر به دنبال عشق واقعی خود هستند و در همین حال که آن ها هم دیگر را پیدا میکنند به هم دروغ های می گویند که دستشان رو میشود و دروغ های آن ها مشخص میشود...
پس از دور کردن همسر تیره پوستش، "دان" تبهکاری بزرگ با زنی سفید پوست ازدواج کرده و صاحب فرزندی به نام "سانجانا" می شوند که بعد ها می فهمد برادران آن زن گنگسترهای بزرگ شهر هستند و...
"آروش مهرا" به همراه دو هم اتاقی خود "تانمی" و "علی" در سیدنی زندگی راحتی را می گذارنند. او در رستورانی زنجیره ای کار می کند، "تانمی" کودکان را سرگرم می کند و "علی" از آپارتمانشان مراقبت می کند. "آروش" به هند سفر می کند تا در مراسم ازدواج "آرجون" شرکت کند و اینجاست که با "ایشا" آشنا می شود و...
"جیوا" تبهکاری است که در دنیای خیالی خود زندگی می کند.میل شدید او به زندگی منزوی از مشکلات گذشته ای ناشی می شود.اما با آمدن دختری به همسایگی او نفس تازه ای به زندگی اش دمیده می شود...
“امار وارما” تهیه کننده برنامه خبر رادیو،زنی مرموز را در ایستگاه قطار می بیند.او عاشق زن می شود اما زن عشقش را پس زده با وجود اینکه به نظر به او علاقه مند می رسد.بعدها او می پذیرد با دختری که خانواده اش انتخاب کرده ازدواج کند اما به یکباره آن زن پیدایش می شود و…