لورا با شوهرش در محل کار و پسرش در مدرسه، رویای یک پروژه بازسازی خانه را در سر می پروراند تا جایگزین روزهای بی قرارش شود. الیوت، پیمانکار خصوصی او، به زودی رویاهای ممنوعه را برآورده می کند...
ابی که مسئول آگهی های ترحیمبوده و به یک نویسنده تبدیل شده و شخصیت های جذابی را در کتابش گنجانده فقط مشکل اینجاست که شخصیت های کتابش به زندگی واقعی قدم گذاشتند و ...
آدام مورفی، مردی موفق در عرصه املاک و مستغلات که به زندگی مجردی خود افتخار میکند، پس از ابتلا به یک بیماری مقاربتی، مجبور میشود با نتایج روابط متعدد یکشبهاش روبهرو شود و در این مسیر، به نقصهای شخصیتی خود پی میبرد.
سالها پس از قتل غمانگیز مادرش، زنی قاتل او را میبخشد و به او اجازه میدهد در ملک خود کار کند. اما با گذشت زمان، زن متوجه میشود که گذشته هنوز هم میتواند او را آزار دهد و رازهای تاریکی در آن نهفته است.
تعدادی از دوستان دور هم جمع میشوند تا یک بازی را انجام دهند، که از یک سری چالش های سخت و مسخره ذهنی و فیزیکی تشکیل شده است. آنها زخمهای قدیمی را التیام میبخشند، جای درست و اشتباه عوض میشود و معنای واقعی دوستی را درک میکنند...
هنگامی که “استلا” می فهمد سرطان اش درمان می شود، او باید یاد بگیرد که با تمام انتخاب هایی که وی در هنگام تصمیم گیری برای زندگی کردن انجام می دهد، مانند زمانی که در حال مرگ است، زندگی کند.