Jennifer Sorika Wolf

داستان یک مدیر موفق را دنبال می‌کند که با معشوقه‌ی جوان و خشمگینش دست و پنجه نرم می‌کند؛ کسی که وسواسش را از حد می‌گذراند.

با رفتن تنها دخترش به دانشگاه، مادر که حالا لانه خالی را تجربه می‌کند، ناخواسته درگیر مراقبت از دوست پسر غمگین و افسرده او می‌شود، فردی که هیچ علاقه‌ای به او ندارد.

داستان فردی به نام انجی که مصمم است کریسمس را به تنهایی بگذراند، اما دست سرنوشت او را به شهر زادگاهش در سال 2011 برد...

انجی با قطار معمولی‌اش به زادگاهش در سال 2011 سفر می‌کند و با خود جوان‌ترش روبرو می‌شود. با کمک خود گذشته، انجی لذت کریسمس و اهمیت خانواده و دوستان را دوباره کشف می‌کند...

داستان درباره زنی است که در گذشته در یک بازی خطرناک شکنجه شده و حالا از تبعات روحی آن رنج میبرد و بدنبال رستگاری میباشد...

یک پسر نوجوان که به تنهایی توسط مادرش در شهر بالتیمور بزرگ شده ، به نیویورک فرستاده می شود تا تعطیلات هالیدی را در کنار خویشاوندانش سپری کند. اما حضور این پسر نوجوان سبب رخ دادن اتفاقات غیر منتظره ای می شود که …

یک نویسنده مرموز که برای یک مجله هیولا کار می کند از سه نیویورکی می پرسد که واقعاً چه چیزی آنها را می ترساند. پس از انتشار مقاله، ترس های اولیه هر مصاحبه شونده محقق می شود...