یک زن باردار از خیانت همسرش مطلع میشود. علاوه بر این، مرد تمایلی به پدر شدن ندارد، که این شرایط او را وادار میکند برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیتهایش، به اقدامات بسیار جدی و افراطی فکر کند.
اش و دوستانش در جشنوارهای برای یادبود اولین حمله زامبیها شرکت میکنند. ناگهان، با مردگان زنده روبرو میشوند و برای نجات جان خود مجبور به مبارزه با آنها میشوند.
یک خانواده جوان که در انزوا زندگی میکنند و از ترس بیحرمتی به پدر و مادرشان مجبور به کارهای سخت میشوند، برای رهایی از فرقه مذهبیشان مبارزه میکنند...
هنگامی که پسران هاردی (فرانک و جو ) و پدرشان فنتون به بریجپورت می رسند ، آنها تلاش می کنند تا واقعیت فاجعه اخیر را که زندگی آنها را تغییر داده است ، پیدا کنند و با این کار چیزی بسیار شوم تر را کشف می کنند…
بعد از اینکه بیماری گسترش پیدا می کند و به بیشتر مردم منتقل می شود، نظم جامعه بهم می خورد و جان سالم بدر برده ها در کمپ های مختلف برای بقا مبارزه می کنند. در این میان که تعداد خونآشام ها در حال افزایش است، دکتر لوتر باید هر چه سریع تر متوجه شود که چه اتفاقی در حال رخ دادن است، در حالی که فاین روز به روز قدرتمندتر می شود تا در نهایت تبدیل شود به رهبر جامعه زیرزمینی خونآشام ها.
وین (Wayne)، یه جوون ۱۶ ساله با قلب طلایی، با دوستش دل (Del) از بوستون با موتور راهی فلوریدا میشه. هدفش اینه که ماشین ترانسام ۷۹ باحالی که از پدرش دزدیده شده رو پس بگیره.