داستان در مورد یک کارگردان بدلکاری است که روزگاری در اوج بوده، اما حالا با تغییرات صنعت فیلمسازی، در تلاش است تا جایگاه خود را بازیابد. او برای بازگشت دوباره به کار، همه دارایی و اعتبارش را به خطر میاندازد، در حالی که همزمان سعی دارد رابطه از دست رفته خود را با دخترش دوباره ترمیم کند.
داستان در مورد خانم پلیسی است که اخیرا با یک جمع کننده ی اجناس هنری و علاقمند به هنر آشنا شده است. اما موضوع به اینجا ختم نمی شود. هر چه که پیش می روند خانم پلیس مشکوک می شود و کم کم در می یابد که با یک قاتل و آدم کش بجای یک هنردوست روبرو است...
کارآگاهی هنگ کنگی به نام «ادی چانگ» (جکی چان)، مدال اسرارآمیزی را از پسر بچه ای می گیرد و صاحب قدرت های ابر انسانی می شود. او حالا باید با یکی از بی رحم ترین تبهکاران اروپایی به نام «اسنیکهد» (سندز) که پسر بچه را ربوده و به دنبال مدال است مبارزه کند. سرانجام در ایرلند، «ادی» و «اسنیکهد» رو در روی هم قرار می گیرند و ...
دوقلوهایی که هنگام تولد از هم جدا شده اند به راههای متفاوتی رفته و یکی تبدیل به مکانیک و دیگری رهبر کنسرت کلاسیک می شود. در نهایت در بزرگسالی با هم برخورد کرده و به اشتباه وارد دنیای یکدیگر می شوند...
یک پسر روستایی به وسیله خرید چند رز شانس از یک پیر زن، تبدیل به رئیس یک گروه خیابانی می شود. او و یک خواننده در کلوپ گروه تصمیم می گیرند کار خوبی برای پیر زن انجام بدهند و…
چهار عضو جدید تیم بانشی به آکادمی پلیس هنگ کنگ می پیوندند تا تحت نظارت خانم وو آموزش ببینند. شخصیت آنها با اعضای فعلی جوخه جور نمی شود و منجر به مشاجرات و دوئل های کوچک می شود. با این حال، آنها بعداً با پیوستن به اعضای جوخه ببر، با یکدیگر صلح می کنند...
رقابت و درگیری همیشگی بین تیم های آموزشی زن و مرد در آکادمی پلیس هنگ کنگ وجود دارد. اما، آنها باید اختلافات خود را کنار بگذارند تا یک باند بدنام دزد را دستگیر کنند...