Noée Abita

بازگشت پدر واقعی پسری به خانواده‌ای در کوه‌های ژورا، باعث فروپاشی آن خانواده می شود.

ایتالیا، 1997. وقتی کلارا و ایرنه، دو دختر 17 ساله، همدیگر را ملاقات کردند، هیچ شباهتی به هم نداشتند اما به طرز شگفت‌انگیزی با هم کنار می‌آمدند. آن‌ها برای گذراندن یک تابستان آزاد و دور از واقعیت ناخوشایندی که می‌خواستند فراموش کنند، با هم فرار کردند و به جزیره‌ای در سیسیل رفتند.

الیزابت که از شوهرش جدا شده، خود را تنها می یابد و مسئول مراقبت روزانه از دو فرزندش است. او در یک برنامه رادیویی شبانه مشغول به کار می شود و در آنجا با طالولاه ، جوانی که تصمیم می گیرد زیر پر و بال خود بگیرد، آشنا می شود ...

ماریا، یک زن نظافتچی، خجالتی، درونگرا و دست و پا چلفتی است. هنگامی که او به مدرسه هنرهای زیبا فرستاده می شود، با هوبرت، نگهبان عجیب و غریب مدرسه، آشنا می شود. در آنجا او مکانی شگفت انگیز را کشف می کند که آزادی، خلاقیت و جسارت در آن حکمفرمایی می کند....

ویکی با مادرش جوآن و پدرش جیمی زندگی می کند، مردی که در تلاش برای یافتن جای خود است. خاله ویکی، جولیا، پس از آزادی از زندان، حضورش گذشته را به شیوه ای خشونت آمیز و جادویی بازمی گرداند...

تحت هدایت یک مربی سختگیر، یک دختر نوجوان 15 ساله به عنوان یک ستاره حرفه ای اسکی تمرین می کند. آیا او قادر به تحمل فشارهای جسمی و روحی خواهد بود؟...

سه نوجوان در آشفتگی جوانی از اولین عشق هایشان متزلزل شده اند. در زمانی که دیگران مطابقت دارند، سرپا می مانند و حق خود را برای عشق ورزیدن و آزادی محترم می شمارند...

آوا 13 ساله می فهمد که بینایی خود را زودتر از آنچه انتظار می رود از دست می دهد و به شیوه خود با این مشکل روبرو می شود.

چند مرد 40 ساله که همگی در آستانه بحران میان سالگی به سر میبرند تصمیم به تشکیل اولین تیم شنای هماهنگ مردانه باشگاه شنای خود میگیرند