پلیس مخفی به نام سامسون بریون پس از پانزده سال به زادگاهش در بریتانی بازمیگردد، اما بازگشت او با استقبال مواجه نمیشود. به ویژه لیلا، یک کارآفرین محلی که برای نجات کسبوکارش مجبور به اجاره دادن بخشی از آن شده، از این موضوع ناخشنود است، به خصوص وقتی میفهمد مستأجر جدید کسی نیست جز سامسون.
پس از اینکه الکساندر متوجه خیانت همسرش می شود ، او را بهطور تصادفی می کشد.او نگران اینکه پلیس حادثه را باور نکند، تصمیم می گیرد حقیقت را پنهان کند. او تنها راز خود را با دخترش از ازدواج قبلیاش، لیزون، در میان می گذارد ...
داستان دربارهٔ خانوادهٔ مورل است؛ خانوادهای که در آن دو نوجوان و یک کودک هفتساله، پدر و مادر خود را به ستوه آوردهاند. یک روز صبح، تمام اعضای این خانواده، پس از بیدار شدن از خواب، خود را در بدن یکدیگر مییابند.
جوسلین یک تاجر موفق، اما خودخواه و زن ستیز است. او سعی می کند یک زن جوان زیبا را با تظاهر به معلولیت اغوا کند تا اینکه او را به خواهر ویلچری اش معرفی می کند...
: سامبا ۱۰ سال پیش از سنگال به فرانسه مهاجرت کرده است. او در این مدت شغل های زیادی را امتحان کرده است. از طرفی دیگر آلیس که یک مدیر ارشد است نیز از کار خود خسته شده است. سامبا حاضر است هرکاری کند تا به شغل مدیریتی برسد، اما آلیس می خواهد کنار بکشد و به زندگی اش برسد، تا اینکه
لوئیس از آزادی و مجرد بودن لذت می برد. او بوی عطر و در نتیجه پول دارد. با این حال، 5 خواهر و مادر او معتقدند که در 43 سالگی، او باید به دنبال همسر باشد، نه یک شب...
یک جوان 28 ساله است که هنوز با والدینش زندگی می کند. والدین او فکر می کنند که وقت آن رسیده است که او از خانه بیرون برود، اما او این کار را نمی کند، بنابراین آنها یک نقشه می کشند...
این فیلم داستان زندگی زوجی را نشان میدهد که در دورانی بحرانی به سر میبرند. مرد که از درون تخریب شده و هر روز زندگیاش را در غم سپری میکند ناگهان با کار آفرینی روبرو میشود که به او میگوید میتواند او را به زمانی که دوست دارد برگرداند...