در قرن سیزدهم میلادی، باتو خان به مدت دو ماه برای تصرف شهر کوزلِسک تلاش کرد. او در این جریان، افراد و ادوات جنگی بسیاری را از دست داد. سرانجام پس از فتح شهر، تمامی مدافعان، شامل زنان و کودکان، را به قتل رساند و دستور داد نام کوزلِسک به فراموشی سپرده شود. او آن شهر را شهر سهمگین نامید.
دو دوست در سفری به دنبال اشیاء جنگ جهانی دوم، به طور معجزه آسایی به گذشته و میانه نبردی در سائور-موگیلا فرستاده میشوند. آنها باید بین ماندن و کمک به سربازان یا بازگشت به زمان خود، یکی را انتخاب کنند.
مردی، دوست دوران مدرسهاش را در یک موتورخانه وادار میکند تا جسد همسایه به قتل رسیدهاش را بسوزاند. دختری برای پیدا کردن مادر واقعی خود در بخش زایمان یک بیمارستان مشغول به کار میشود و سپس او را به قتل میرساند. کودکی، پیرمردی را که به خانوادهاش توهین کرده بود، مسموم میکند.