مهندس جوانی از طرف مدیر شرکت محل کارش، همراه زن باردار خود عازم مأموریت کاری به ارمنستان می شود. به تدریج زندگی آفتابی این زوج، جای خود را به روزهای تیره می دهد. حوادث عجیبی در راه است…
دو رفیق خلافکار در جریان یک کلاهبرداری به زندان می افتند و در زندان از طریق پیرمرد در حال مرگی به نقشه یک گنج بزرگ دست پیدا میکنند. این تاج سلطنتی هر تکه جواهراتش در یک خانه است و این دو دوست باید آنها را پیدا کنند…
تصادفی در بزرگراه اتفاق می افتد که راننده هر دو اتومبیل، زن هستند. راننده اتومبیل عقبی به علت مصدومیت شدید به کما می رود. طی بررسی هایی، افسر رسیدگی کننده به پرونده به ماهیت و نحوه تصادف شک می کند و…
تایماز جوان ترکمنی است که برای ازدواج با آی ناز طبق خواسته پدر او با “آریاچی” رقابت کرده و پیروز می شود. از سوی دیگر امجد مأمور حکومتی به همراه خان برای بدست آوردن اسب های قبیله طی نقشه ای بیماری طاعون را در میان اسب ها شایع می سازد. اهالی قبیله نیز به رهبری آتلی بای مقاومت خود را نشان می دهند اما آتلی بای با توطئه امجد و خان کشته شده و تایماز به عنوان مقصر معرفی می شود و…
یک دختر سالم با یک بیمار روانی ثروتمند که همدیگر را در حین رانندگی در پل پارک وی ملاقات کرده بودند، ازدواج میکند. پل پارک وی تهران برای کوهیار هدایت صرفاً بخشی از یک بزرگراه نیست، پلی است به سوی رها روانبخش، پلی که کوهیار فکر می کند با حرکت خلاف جهت روی آن به قصه عشق می رسد، اما نمی داند که سرانجام این قصه لالایی نیست…