ری لین برای اینکه بتواند رئیس خود را عاشق خود کند، او را به یک کمپ خاص دعوت میکند. اما با ورود یک زن دیگر، همه چیز تغییر میکند و نقشه ری لین با مشکل مواجه میشود.
هواپیمای حامل پلیس و گانگسترها در جنگلی سقوط می کند و در آنجا دختری سفیدپوست و پدرش را پیدا می کنند که دوازده سال پیش در یک سانحه هوایی دیگر از دست داده اند. پدر و دختر بی سر و صدا با بومیان زندگی می کنند، اما مشتاق بازگشت به تمدن هستند، زیرا دختر دارای املاک و ثروت زیادی است که می تواند ادعا کند. او با خلبان معامله می کند