«سوپرمن» بعد از نبردی با «ژنرال زاد» که منجر به نابودی سیاره اش کریپتون، تلاش می کند تا دریابد غیر از خودش کس دیگری نیز نجات یافته است یا خیر. به همین دلیل شش سال از دنیا دور می می ماند. زمانی که باز می گردد درمی یابد که دنیا به قهرمانی چون او دیگر نیازی ندارد و محبوبش «لوا لین» نیز در غیاب او صاحب معشوق و زندگی تازه ای شده است. همزمان دشمن قدیمی او، «لکس لاتور» شیطان صفت نیز که به تازگی از زندان آزاد شده، سرگرم طراحی نقشه های پلید تازه ای است. سوپرمن برای نجات دنیا و به چنگ آوردن عشق محبوب پیشین خود ناچار به مبارزه در دو جبهه می شود.
« جانى ماریسن » ( لد ) و دوستانش ، « باز » ( بندیکس ) که دچار اختلال روانى است ، و « جرج » ( بومانت ) ، پس از پایان خدمتشان در نیروى دریایى به لس آنجلس باز مىگردند . « جانى » به دنبال همسرش ، « هلن » ( داولینگ ) مىگردد و دوستانش به دنبال کار …