یک خون آشام به نام "دراکولارا" قرار است داستان را نقل کند . او در مورد چیزهایی که برای بسیاری مردم عادی بوده ولی برای برخی عادی نمی باشد صحبت می کند . او در این مسیر با "فرانکی استین" همراهی می کند زیرا هر دو در یک مدرسه می روند و با دختری به نام "کلادین ولف" آشنا می شوند . این سه دوست در ادامه ی مسیر با دختری دیگر به نام موآنیک آشنا می شوند او یک زامبی بوده و ارتشی به نام "زام بوی"دارد . آنها قصد دارند تا دنیا را از چنگ انسان ها در آورند . "مونیکا" شخصیت اصلی این داستان می باشد و "دراکولارا"به همراه "مونیکا"در تلاش است تا با یک دختر مشهور به نام "تش" ارتباط برقرار کنند که بعدها به یک هیولا شبیه آنها تبدیل می شود .
وقتی که دوستای فرنکی استاین در مورد دستگاه جدید اون مطالعه میکنند ، به طور عجیبی در زمان سفر میکنند و به اولین روز خود در محل مانستر های بر میگردند و...
هیولا ها و 13 آرزو نام انیمیشنی است محصول کشور آمریکا که در سال 2013 تولید شده، سال تحصیلی جدید در هالوین آغاز شده است . تا دوباره بچه های هیولا دور هم جمع شوند و درسهای جدید را یاد بگیرند . برنی هیولای اصلی این انیمیشن می خواهد به 13 آزوی که مادرش برای او پیش بینی کرده است برسد...
داستان از این قرار است که گروه دوستان دبیرستان هیولا خود را برای مسابقات مد و زیبایی آماده می کنند اما به دلیل مشکلاتی که برای یکی از آن ها پیش می آید معلوم نیست آیا گروه به مسابقات می رسد یا نه...
وقتی که اعضای شگفتانگیز و وحشتناک مونستر های از دبیرستان مونستر های (Monster High) به اشتباه به جرم جنجال های هالووین توسط گروهی از افراد عادی متهم میشوند، اتفاقات ترسناکی رخ میدهد. اما آیا آنها میتوانند به موقع بیگناهی خود را ثابت کنند تا برای یک جشن متفاوت هالووین آماده شوند؟..
هنگامی که پسران از شرکت در مسابقات نهایی و نفسگیر اسکلت رولر میزی باز میمانند، فرانکی اشتاین با تکیه بر قدرتهای هیولایی خود، دوستانش را برای نجات روز متقاعد میکند. این ماجرا در فیلمی کاملاً جدید به تصویر کشیده شده است.
پس از اتفاقات فیلم دوم کارتکپتر ساکورا: کارت مهربانی، کرو و اسپینل یک سینی تاکویاکی (غذای درست شده از هشتپای دریایی) را با هم میخورند. وقتی فقط یک قطعه باقی مانده، با هم به جر و بحث میافتند و در حین دعوایشان، آخرین قطعه را از پنجره بیرون میاندازند. آنها هر دو دنبال تاکویاکی و همدیگر میدوند و با تمام قوا سعی میکنند «فاتح تاکویاکی» بشوند.
یک پاندای پدر و پسرش برای پیدا کردن خانه از باغ وحش فرار میکنند و خانهای را در کنار یک دختر یتیم کوچک پیدا میکنند. پانداها تصمیم میگیرند پیش او بمانند و خانواده جدیدش شوند. سپس یک ببر سیرک گم شده را پیدا میکنند و به او کمک میکنند راهش را پیدا کند.
Keitaro Urashima براي قبول شدن در دانشگاه توکيو مصمم است. دانشگاه ژاپني که همه براي وارد شدن به آن سخت تلاش مي کنند. بعد از دو بار رد شدن در امتحان ورودي او خانواده اش را ترک مي کند و مي رود که با مادر بزرگش در مهمانخانه زندگي کند اما به نظر مي رسد که آنجا تبديل شده به پانسيون شبانه روزي. او بسيار حيرت زده مي شود اما به عنوان مدير پانسيون انتخاب مي شود.