Tameka Empson

پسری پس از نقل مکان با خانواده اش به خانه جدید متوجه مردی پرنده می شود که در گاراژ قدیمی ملک آنها زندگی می کند.

«باربارا کاوت» (دنچ) سال هاست که در يک مدرسه ي بريتانيايي تدريس مي کند. «شبا هارت» (بلانشت) مورد توجه «باربارا» قرار مي گيرد و اين دو خيلي زود دوست مي شوند. تا اين که يک شب که «باربارا» تا ديروقت در مدرسه مانده شاهد صحنه اي مي شود که نمي بايست مي ديد. حالا او چيزي را مي داند که افشايش ممکن است زندگي خانوادگي «شبا» را به خطر اندازد...

دو دوست که هیچ کس انتظار دوستی آن‌ها را نداشت، برای انتقام‌جویی دست به کار شدند.

یک پسر جوان به همراه دوستانش نشستی را برگزار می کنند که باعث احضار موجودات شیطانی می شود و...

یک مادر مجرد مصمم به ساختن یک گروه رگی تمام دخترانه با دوستانش است ...

"جیمی" جوان از ساعات ورزش خودش فرار می کند تا از هم تیمیهایش کتک نخورد ."استه" جوان که همسایه او میباشد توسط پدرش مورد ضرب و شتم قرار می گیرد.آنها با هم آشنا شده ...

چهار بچه دبیرستانی برای MI9 کار میکنند، آنها با سازمانی جنایتکار به نام "اسکلت" مبارزه میکنند ...