گروهی از مردم در یک ماموریت بشردوستانه به منطقه ای دورافتاده از ترانسیلوانیا می رسند تا به ساکنان کالاهای مختلف ارائه دهند. جدا از چند دعوا و درگیری بین اعضای گروه، به نظر همه چیز برای ماریا و دن خوب پیش می رود. اما به زودی پس از آن که آنها به یک فرد محلی سرگردان برخورد می کنند و سعی می کنند به او کمک کنند، همه چیز خراب می شود...
پاول” دو زن را به طور همزمان دوست دارد.”آدریانا” همسرش و مادر دخترش،زنی که ده سال از زندگی اش را با او سپری کرده است و “رالوکا” زنی دیگر.او مجبور است یکی از آنها را قبل از کریسمس ترک کند…..
یک مرد خانواده وقتی دوباره با دو دوست دبیرستانی خود ملاقات می کند، با شکوه ترین سفرها و گریزهای جنسی روزهای گذشته به یاد آنها می افتند و تصمیم می گیرند همه چیز را در یک شب بازسازی کنند...
یک سرباز شبهنظامی از روی اشتیاق، جوخه خود را رها میکند و تصمیم میگیرد برای آرمان انقلاب بجنگد. ستوان او و بقیه گروه در شب آشفته ۲۲-۲۳ دسامبر ۱۹۸۹ به دنبال او میگردند.
ولیکانو خود را فردی کامل می داند. او پول دارد، یک ویلای جدید، با یک زن جوانتر ازدواج کرده و از ازدواج قبلی یک پسر دارد. قبل از تعطیلات، او باید همه چیز را مرتب کند، اما همه چیز شروع به پیچیده شدن می کند...
سیستم تنبیهی رومانی از سال 2006 اجازه ازدواج با افرادی را که به گذراندن دوران محکومیت در زندان محکوم شده اند، می دهد. بیشتر زندانیان روابطی را که از قبل با صیغه یا شریک زندگی خود در خارج از دیوار زندان زندگی می کنند، پرورش می دهند. گرچه دسته خاصی از کسانی که در دوران زندان شریک زندگی پیدا می کنند وجود دارد...